صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

بدرقه

شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹
بچه ها وقتی شنیدند که تا دو روز دیگر عازم عتبات هستم، مثل پروانه دور زایر امام حسین می چرخیدند.
آن روزها صدام سر کار بود و کمتر کسی سفر عتبات رفته بود.
امین توی منزلشان جلسه ی خداحافظی گرفت. مهران هم آمد و زیارت عاشورا خواند. من قرار بود بروم زیارت و بچه ها زار می زدند. محمدرضا، حسین، علی، اصغر، حمید، عباس، مهدی، اکبر، محسن، هادی، حامد، ...

پذیرایی جلسه نارنگی بود. همان طور نَشُسته با نایلون مشکی گذاشتند وسط و حمله کردند.
گریه و خنده قاطی شده بود.
دی ماه 80
  • ۸۹/۰۳/۰۱
  • :: یزد

# حمید

# سفر

# فرمانده

# هیأت

نظرات (۴)

سلام عزیز !
تا همین چند روز پیش یادی که از وبت داشتم وبلاگ چکه های فکر بود !
دوباره که اومدم و نگاه کردم یادم اومد که خیلی وقت پیش اومده بودم و شاید هم نظری گذاشته بودم!
خلاصه که دیدم طهورا حق داره ! قلم داری ها!
موفق باشی(وفقکم الله)

  • هومن عبادی
  • چه لبخندی می نشیند لب دیوار دلم وقتی می خوانم این اصوات از دل بر آمده را.
    ما رو هم دعا کنید.
    یزد....!
  • مهدی الف
  • «تنهای تنها....»
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    قرآن کریم
    رساله آموزشی
    هنر شیعه
    گنجور
    واژه یاب
    ویراست لایو
    تلوبیون