ترس از مرگ؟
سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸
روز اول ماه رجب است؛ ۱۴۴۱.
دیشب را خانهی پدری خوابیدم؛ تنها.
از همان دیشب باران شروع شده؛ همچنان دارد میبارد.
بعد از نماز صبح خوابیدم و دیرتر از معمول از خانه بیرون زدم.
شهر خلوت شده؛ باران سرشار و هوای بهاری.
حس فراغت و سبکی و سکوت روزهای اول سال، حالا چند هفته زودتر همه جا پخش شده.
آن قدر خوشم که دارم وبلاگ مینویسم.
*
کاش رسانهها نبودند.
*
مردم از ترس بیماری در خانهها ماندهاند.
حکومت شهر را نیمه تعطیل کرده.
اقلام بهداشتی کمیاب شده.
زمزمهی جیرهبندی و قحطی و مرگ پیچیده.
*
اول ماه رجب است و یکسره باران میبارد.
ما کور شدهایم.
کاش رسانهها نبودند.
شش ماه منتظرش بودم......رسانه ها تعطیلش کردند.