صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۲۷ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

همین روزها، بی‌هوا، برای کسی نوشتم:
«آدم ها باید حق داشته باشند دلشان برای هم تنگ شود.
این بند را بگو به بیانیه حقوق بشر اضافه کنند.»

نوشت:
«دل که کاری به بیانیه نداره. تنگ می شه. دست خودش که نیست. اصلا نگاه کنی تمام فعل هایی که با شدن صرف می شوند همین بساط را دارند: چیزی سرشان نمی شود. یکهو می شوند. مثل بزرگ شدن. دور شدن. خسته شدن و آخرش هم همین دل تنگ شدن.»

# دوست

  • :: پریشان

فرمانده: تا دانشگاه بودیم بوی زردآلوی دوستان (زردآلو یازده) همه‌جا پر بود و دچار زردآلو زدگی شدیم! الان بوی سیب دوستان رادیو و تلویزیون و سایبر و ... و هر جا کانال عوض می‌کنی دوستان کنترات سیب گرفتن! آقایون میدون میوه و تره‌بار بگیرن خیال همه رو راحت کنن!
فرهیخته: شانس آوردی ما توی کار میوه‌جاتیم. اگر می‌رفتیم سراغ دام و طیور که خیلی بدتر بود!
فرمانده: خدا به ما رحم کرد! آقا ما به برگه زردآلو و کمپوت هم راضی هستیم!

# اداره

# دانشگاه

# دوست

# فرمانده

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۳
  • :: پیامک

از اردیبهشت هفتاد و شش که به عنوان گزینه‌ی مطلوب سوم با شما آشنا شدم تا همین امروز، هر بار که به زیارت سیدالکریم می‌روم، هر بار که بچه‌ها را برای بازدید از این حرم ملکوتی راهنمایی می‌کنم -همین هفته‌ی پیش حتی - همه‌ی ساعت‌هایی که در تالار شیخ صدوق حرم -پشت سن و روی سن- رفته‌ام و آمده‌ام، همه‌ی روزهایی که در نوجوانی به ساختمان حج و زیارت خیابان آزادی رفته‌ام و نماز خوانده‌ام و مسابقه داده‌ام، همان روزهایی که یک دوره کامل میزان الحکمه را از آقای معلم جایزه گرفتیم، یا روزی که منتخب یک جلدی میزان الحکمه را به زور از همکاری هدیه گرفتم، در صدها باری که برای یافتن یک حدیث و یا پژوهش در یک موضوع دینی فهرست میزان الحکمه را ورق زده‌ام، ده ها باری که به کتاب‌های موضوعی دارالحدیث ارجاع داده‌ام، هر بار که در جاده‌ی تهران-قم -جمعه شب‌ها- برنامه‌ی شناخت را شنیده‌ام، همه و همه آدم وسیع و پرهیزگار و باسوادی را در خاطر آورده‌ام که امروز به یقین دانستم که چقدر باهوش است.
خوشحالم که با شما معاصرم حضرت آیت الله.

# آدم‌ها

# اداره

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه
در کتاب است۱ که شیطان در روز حساب پیروان خویش را می‌گوید:
«وَمَا کَانَ لِىَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَنٍ
إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ
فَاسْتَجَبْتُمْ لِى
فَلَا تَلُومُونِى
وَلُومُواْ أَنفُسَکُم»
این درس بزرگی است که همه‌ی آن‌هایی که اهل کار فرهنگی هستند باید از ابلیسیان بگیرند: رابطه‌ی ما با هم از جنس دعوت و پذیرش دعوت است و هر کسی هم مسئول کار خویش. گاهی دعوت اجابت می‌شود و گاهی نمی‌شود.
معمولاً در مواجهه با دوستانم زبان خود بیش از دعوت دراز نمی‌کنم. اما گاهی اوقات کار به وسوسه می‌رسد و چون دستم معمولاً برای تطمیع بسته است، ناگزیر در موارد معدودی هم کار به تهدید می‌کشد.
مورد خاص برادرمان -امیرحسین‌خان صاحب دیار۲- از اندک مواردی است که دعوت و وسوسه و تطمیع۳ و تهدید با هم به کار آمد و بالاخره جواب داد.
ان‌شاءالله که سرمشق جوانان و آرامش خاطر یاران و روشنی چشم پیران باشد. آمین!

پ.ن:
۱- سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۲
۲- روزانه‌های سابق
۳- تطمیع یا تطعیم

# حبیب

# دوست

# صاد

  • ۶ نظر
  • سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: ذکر

به عنوان یک «علاقمند به تاریخ» یا «دانش‌جوی تاریخ» یا «کارشناس تاریخ» می‌دانم که برای فهم یک متن و استناد به آن یا ارزیابی و نقد یک سند تاریخی باید تولیدکنندگان آن کاملاً شناخته شده باشد. لذا خودم هم هنگام تولید یک متن یا سند حتماً آن را با نامی شناخته شده امضا می‌کنم.

البته نظر کارشناسان علوم سیاسی چیز دیگری است.

# تاریخ

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

تشییع جنازه مرتضی پاشایی
مراسم تشییع جنازه‌ی مرتضی پاشایی

# سبک زندگی

# سواد رسانه‌ای

  • ۸ نظر
  • يكشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

اووووووووووووووووم‌م [uuuuuuuuuumm] : همه‌ی معانی مورد نیاز
د د د د د د د [da da da da da] : سایر معانی که با واژه‌ی قبلی منتقل نشده باشد

#هفده ماهگی

# زبان

  • :: پدر مقدس

هفته‌ی پر کاری بود:
یک مقاله‌ی ۹ صفحه‌ای درباره‌ی «معلمی در پاتوق سایبری»نوشتم.
تحلیل و ارزیابی ۳۰ قسمت یک برنامه‌ی رادیویی تاریخی را در ۲۰ صفحه تدوین کردم.
قسمت سوم سخنرانی دانش آموزی با موضوع «آزادی و بندگی در اینترنت» را سامان دادم و اجرا کردم.
یک جلسه‌ی سخنرانی برای اولیا درباره ی «رسانه های اجتماعی تلفن همراه» داشتم که کار جدیدی بود و خیلی وقت گرفت.
اردوی یک روزه تهران قدیم هم برگزار کردم که بازدیدی از حرم سیدالکریم بود و ارگ تهران.
کلاْ بوی سیب و خانواده و حلقه و رانندگی در جاده تهران-قم هم در جریان است.
*
چقدر وقت تلف می‌کنم.

# توکل

# زندگی

# کلاس

  • :: بداهه

هیچ حلقه‌ای دو بار تکرار نمی‌شود.
حتی اگر سخنران تکراری و موضوع مشابه موضوعی قدیمی باشد.
باید برای آن‌چه برایمان سود دارد هزینه کنیم.
باید برای هزینه‌کردن‌هایمان اولویت بندی کنیم: به ازای آن‌چه از دست می‌دهم چه به دست می‌آورم؟
مدام باید از خود پرسید و مدام باید بهترین گزینه را انتخاب کرد.
هیچ حلقه‌ای دو بار تکرار نمی‌شود.
گوش دادن فایل جلسه هم فایده‌ی چندانی ندارد.
شما به روح اعتقاد داری؟
متأسفانه روح حلقه قابل ضبط و انتقال نیست.

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

چرا من معلم بداخلاقی شده‌ام؟ چرا کم‌تر می‌توانم بچه‌ها را سر کلاس تحمل کنم؟ چرا زود عصبانی و ناراحت می‌شوم؟
تقصیر بچه‌های این کلاس خاص است؟
تقصیر من است؟
چرا کلاس به دو دسته‌ی «ناراضی‌های پر سر و صدا» و «ساکت‌های منفعل» تقسیم شده؟
چه کار باید بکنم؟

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

-: همینمون مونده بود که یه بساز بفروش بشه وزیر علوم...
-: راسته میگن مملکت افتاده دست اینگیلیسا؟

# فرهنگ

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

شیخ صادق: سلام علیکم. جلسه دفاع بنده با موضوع «تبیین مفهوم حجیّت خط مشی‌های دولت مبتنی بر دیدگاه شهید صدر» دوشنبه ساعت [...] در [...] برگزار خواهد شد. تشریف فرمایی شما موجب امتنان است.
من: سلام. به به. به سلامتی. زودتر خبر می‌دادی پخش زنده می‌کردیم از رادیو معارف!
شیخ صادق: ما خودتون رو می‌خواستیم برادر؛ نه اسب و شمشیرتون رو ...!

پ.ن:
یعنی خداییش هر چی ما بار خلق‌الله می‌کنیم، این شیخ صادق عوضش رو میذاره توی کاسه‌مون. از روز اول همین‌طوری بود: ریز و تیز!
خدا واسه اسلام نگهش داره. آمین.

# دوست

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
  • :: پیامک

از همه‌ی دوستان وبلاگ‌نویس رازدلی که از خدمات بلاگ آی آر استفاده می‌کنند عاجزانه تقاضا دارم این تنظیمات ساده را انجام دهند تا هنگام نمایش خوراک مطالب وبلاگشان،‌ تصاویر هم به طور کامل نشان داده شود:

برای نمایش بزرگتر بر روی تصاویر کلیک کنید

# رازدل

# صاد

  • ۲ نظر
  • يكشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳
  • :: نغز

کی بود آرزو می‌کرد مشمول دعای رهبری باشه؟

# اداره

# رسانه

# رهبر

# سرافرازی

  • :: بداهه

آه [āh] : آب
باده [bade] : بالش
تو [tu] : پتو، پوشیدن لباس (وجه امری)
در [dar] : بیرون، رفت، در آوردن لباس (وجه امری)
دمو [damu] : تمام شد
می [mi] : من، برای من، به من
نه [na] : بله، خیر، من (و معانی دیگر)
نیر [nir] : شیر


#هفده ماهگی

# زبان

  • :: پدر مقدس

برای هم‌سن‌ و سال‌های من «پیدا کردن دوست جدید» یک حادثه است. از سی که گذشتی زندگی‌ات به روالی می‌افتد که کم‌تر آدم غریبه‌ای به آن وارد می‌شود و خودت هم کم‌تر در زندگی دیگران سرک می‌کشی. حالا مگر شغل خاصی داشته باشی یا در شرایط خاصی قرار بگیری که آدمی که بشود به او گفت «دوست» پیدا کنی. به این راحتی‌ها نمی‌شود. دیده‌ام که می‌گویم.
*

امشب دوست جدیدی پیدا کردم. دوستی که در کمتر از پنج دقیقه -بدون برنامه ریزی قبلی- به خانه‌اش وارد می‌شوی -بی‌تکلف، بی ادا، بی تعارف- و دانه‌های دلش -مثل دانه‌های همین انار سرخی که نیمی از آن را در بشقاب پیش رویت می‌گذارد- پیداست.
*
چه هدیه‌ی خوبی بود حضرت برادر: حضرت تاسوعا. ممنونم.

# آدم‌ها

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون