صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

خدا این خبرهای خوب رو از ما نگیره.

# ازدواج

# چراغونی

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶
  • :: بداهه

قدیم‌ترها آقایان به هزار و یک علت نام همسرشان را در جمع با صدای بلند نمی‌بردند. الان هم این رسم به شکل و شمایلی دیگر جاری است.
آقایان علما هنوز هم از کلماتی مثل «منزل»، «بیت» و «خانواده» استفاده می‌کنند. کمی که عوامانه‌تر بشوی الفاظی مثل «زوجه»، «همسر»، «بچه‌ها»(!!)، «خانم»، «مادر»(!!) و از این دست به کار می‌رود.
در میان هم‌نسلان من و جوان‌ترها ماجرا البته کمی فرق می‌کند: «عزیزم» و «... خانم» شاید شایع‌ترین‌ها باشد.
این موضوع در ذخیره‌ی نام همسر در موبایل هم خودش را نشان می‌دهد. بهانه‌ی نوشتن این یادداشت مشاهده‌ی اتفاقی گوشی یکی از همکاران از سادات بود که در آن نام همسرش را چنین ذخیره کرده بود: «عروس حضرت زهرا س»
:|
:\
:)
شما برادر گرامی چه ابتکاری برای ذخیره‌ی نام همسرتان در گوشی تلفن همراه دارید [یا خواهید داشت!!] ؟

# ادب

# ازدواج

  • ۵ نظر
  • دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶
  • :: بداهه

«شانس کچل» یعنی این‌که یک شب، وسط هفته، رفته‌ای به یک مکان خلوت و دور از مرکز، با همسر آینده دو کلمه اختلاط کنی ببینی به درد هم می‌خورید یا نه، قرار و مدارهای زندگی‌تان را بگذارید، یکهو معلم قدیمی‌تان با کل فامیل و خانواده‌شان و هشت تا بچه‌ی قد و نیم قد بریزند توی محفل (!) و ...
کاملاً درکت می‌کنم. غصه نخور. خاطره شد!

# ازدواج

  • :: بداهه

از نه نه هشتاد و پنج -که شب ولادت امام رضا علیه‌السلام بود- تا امروز که نه نه نود و پنج -شب شهادت امام رضا علیه‌السلام- است؛ ده سال تمام می‌گذرد.
از آدم‌هایی که آن شب در آن مراسم غیرمعمولی حضور داشتند، بعید است کسی این جا را بخواند. مراسم عروسی در یک آپارتمان مسکونی! هیچ چیزش به عروسی‌های معمولی شبیه نبود. مجلس زنانه در پارکینگ و مردانه طبقه‌ی سوم. میز و صندلی‌هایی که به زور در خانه‌ی صد متری چیده بودند و مهمان‌هایی که چون جا کم بود رفته بودند توی اتاق انباری صاحبخانه روی موکت نشسته بودند. آخرش هم نفهمیدم میز و صندلی‌ها را چه کسی سه طبقه بالا آورد و پایین برد.
مداح غریبه‌ای که با بلندگوی دستی مولودی خواند؛ قاری قرآنی که آواز حافظ می‌خواند و کاندیدای شورای شهری که آن وسط نطق تبلیغاتی کرد. سال‌ها بعد با آن مداح در قم (!) همکار شدم، آن قاری قرآن استاد حوزه علمیه شد و کاندیدای محترم به جایی نرسید.
من که چیز خاصی نخوردم. اما شام را حسین و محمد (آن موقع که فقط مهندس بودند و عمامه نبسته بودند) پای دیگ توی همان پارکینگ کشیدند توی بشقاب‌ها و بچه‌ها دست به دست دادند طبقه‌ی سوم؛ ساختمان آسانسور هم نداشت.
*
ده سال از شروع یک زندگی مشترک گذشته است: هشت بار اسباب کشی کرده‌ایم و حالا چند تا کوچه بالاتر از محل همان عروسی خانه گرفته‌ایم.
*
مهم‌ترین آدم‌های ده سال اخیر زندگی‌ام تقریباً هیچ کدام آن شب به آن مراسم غیرمعمولی دعوت نداشته‌اند؛ و این گزاره به تنهایی می‌تواند نشان دهد که زندگی ده سال اخیرم چقدر با زندگی پیش از آن متفاوت بوده‌است.

# ازدواج

# خانواده

# دوست

# مشهدالرضا

  • :: بداهه

از یکشنبه تا امروز که پنجشنبه باشد، سه تا مشاوره‌ی ازدواج داشته‌ام: قبل از خواستگاری؛ بعد از خواستگاری؛ و بعد از عقد!
واقعاً لازم است یک نکته‌ی کلیدی را به همه‌ی برادران عزیزی که قدم در این راه می‌گذارند به شکل عمومی تذکر بدهم:
«لطفاً قبل از ورود به مجلس خواستگاری تحقیقات لازم را به عمل آورید!»
همان‌طور که عروس خانم و خانواده‌اش حق دارند بعد از خواستگاری درباره‌ی شما انواع و اقسام تحقیقات را انجام بدهند، لطفاً خجالت را کنار بگذارید و قبل از خواستگاری شما هم درباره‌ی عروس خانم و خانواده‌اش این کار را انجام بدهید. رفتن به مجلس خواستگاری به این معنی است نتایج تحقیقات اولیه شما مثبت است. دلیلی ندارد که شما در مجلس خواستگاری با یک موقعیت دور از انتظار و غیرقابل قبول روبرو بشوید وقتی که امکان تحقیق و فرصت کافی قبل از خواستگاری در اختیار شماست.
با تشکر

# ازدواج

# پنجشنبه‌ها

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵
  • :: بداهه

در شبی که باید در مراسم مبارک ازدواج راغب عزیز می‌بودیم، توفیق داشتیم که با حسین مضجع نورانی امام رئوف علیه آلاف التحیه و الثناء را ببوسیم.
تصویر بالا هدیه‌ای دیجیتال است به مناسبت تقارن وقایع و این ایام خجسته که از کتیبه‌های دارالحفاظ المبارکه گرفتم.

*
دیگر نوشت:
بجای شام عروسی رفتیم دو تا فالوده‌ی شیرازی به حساب حسین زدیم توی روحمان و به روان تازه داماد درود فرستادیم.

# ازدواج

# رازدل

# راغب

# مشهدالرضا

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵

همه جور خدماتی برای ازدواج رفقا ارایه کرده بودیم غیر از مصاحبه ی حضوری با پدرخانوم آینده که اون هم الحمدلله امروز انجام شد.

# ازدواج

# دوست

# سین

  • :: بداهه

«هول نزن! توی قصه‌ها همیشه دختر پادشاه با آخرین خواستگارش ازدواج می‌کنه!»

به رفیقی می‌گویم که مترصد پاسخ مثبت گرفتن از عروس خانم آینده است.

# ازدواج

# دوست

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴
  • :: نغز
  • :: پیامک

چون اخیراً چند نفر از دوستان پرسیدند به نظرم آمد که همین‌جا پاسخ بدهم:
به روزترین و درست‌ترین کتابی که توصیه می‌کنم قبل از تشریف بردن به جلسه‌ی خواستگاری حتماً خودتان و والده‌ی مکرمه‌تان مطالعه کنید «نیمه‌ی دیگرم» مجموع مباحث «حجت‌الاسلام محسن عباسی ولدی» در برنامه‌ی «پرسمان خانواده‌ی رادیو معارف» است که انتشارات جامعه‌الزهراء (س) منتشر کرده است.
با این که کتاب در چهار جلد منتشر شده، اما خواندن همه‌ی آن بیش از سه ساعت وقت نمی‌گیرد.
به نظرم خواندن این کتاب برای همه‌ی رفقا وقتی که از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شوند مفید باشد. حتی اگر فعلاً قرار نیست اقدام عملی در این زمینه داشته باشید.

این کتاب را می‌توانید از «پاتوق کتاب فردا» اینترنتی بخرید.

# ازدواج

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
  • :: کتاب

در آن «قبلت»ای که به «انکحنت» می‌گویی، «شیرینی‌»ای هست که تو را «چاق» می‌کند.
شک نکن. امتحان کن!

# ازدواج

  • :: نغز

آهای جوون‌ها، نوجوون‌ها!
باور کنید هر کاری که امروز در دنیای سایبر می‌کنید ذخیره می‌شه و بعد از گذشت سال‌ها بخش زیادیش کاملاً قابل ردیابیه.
اگر شما هم مثل من امروز سعی می‌کردید که برای امر خیر یکی از رفقا، کمی درباره‌ی عروس خانم تحقیقات از راه دور اینترنتی انجام بدید،‌ و با کمی زحمت و دقت حتی می‌تونستید پست‌های محرمانه و رمزدار وبلاگ طرف رو باز کنید؛ حتماً در انتشار هر چیزی از خودتون بیشتر دقت می‌کردید.
از ما گفتن بود.

# ازدواج

# دوست

# سواد رسانه‌ای

  • :: بداهه

تو:
سلام برادر
الحمدلله رب العالمین
ممنونم از همه زحمتتاتون، مشورت‌هاتون، لطف‌هاتون و خصوصاً دعاهاتون...

«می‌تونید تبریک بگید»

ما همه هیچیم و غیر از خدا هیچ نداریم...


پ.ن:
تنها خبر خوش این روزها

# ازدواج

# دوست

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • :: پیامک

همه‌ی امروز را با عزیز از شمال غربی تهران جدید تا جنوب شرقی تهران قدیم در سفر بودیم.
آن قدر از این فضاها دور بوده‌ام که کسی باور نمی‌کرد حاضر باشم این کار را بکنم.
من و خرید عروس؟
هنوز هم کسی نمی‌داند که چرا این کار را می‌کنم.
برای هفته‌ی بعد هم قول دادم.

# ازدواج

# خانواده

  • :: عزیز

به عنوان یک مجرد پاره‌وقت در تمام عمرم جرأت نکرده‌ام کوکوی سیب‌زمینی درست کنم. مگر امروز که مجبور شدم به عنوان «میهمان» جلوی رخ‌دادن یک فاجعه را بگیرم!
بر خلاف تصور اولیه‌ی عموم آقایان محترم، پختن کوکوی سیب زمینی اصلاً آسان‌تر از غذاهای دیگر نیست. حتی اگر دو جلد کتاب مستطاب آشپزی کنار دستتان باشد. دوستان تازه متأهل بیش‌تر تأمل کنند.

# ازدواج

# طعام

# ققنوس

# پنجشنبه‌ها

  • ۵ نظر
  • پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳
  • :: بداهه

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله ارحمن الرحیم

وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى؟

قَالَ
هِیَ عَصَایَ
أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا
وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی
وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى


صدق الله
سوره طه، ۱۷ و ۱۸

* موسی مرد است. لذا در پاسخ سؤال ابتدا پیام را می‌دهد. اما چون از مکالمه با خدا لذا می‌برد بعدش شروع می‌کند فراپیام‌ها را ردیف کردن. این فرق مرد و زن است. زن‌ها ابتدا فراپیام را می‌گویند.
مردها یاد بگیرند که در خانه فقط به پیام اکتفا نکنند و زن‌ها تمرین کنند که جای پیام و فراپیام را عوض کنند.

امروز از استاد تراشیون آموختم. چه آدم نازنینی است.

# ازدواج

# سبک زندگی

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳
  • :: نغز
  • :: ذکر

داشتم دنبال مثلث غریب‌الوجودِ کثیرالتأثیر (!) می‌گشتم که برخوردم به مثلث عشق استرنبرگ! خیلی هم مطلب بالای هجده سالی نیست:

هر چند که روانشناسی غربی کلاً بنیادش بر هواست، اما از نظر مهندسی انسانی گزاره‌های هیجان‌انگیزی در آن پیدا می‌شود.
با دقت در این مثلث معلوم می‌شود که انصافاً استرنبرگ جانورشناس قهاری بوده است.

# ازدواج

# غرب

# محبت

  • :: نغز
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون