در این سرزمین
تا اطلاع ثانوی
افراد را برای صندلیها تربیت نمیکنند؛
بلکه صندلیها افراد را تربیت میکنند.
هشدار!
# ققنوس
- ۰ نظر
- يكشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷
در این سرزمین
تا اطلاع ثانوی
افراد را برای صندلیها تربیت نمیکنند؛
بلکه صندلیها افراد را تربیت میکنند.
هشدار!
وقتی من و تو بچههامون رو تربیت نکنیم، «من و تو» بچههامون رو تربیت میکنه.
از بم یاد گرفتم که «زلزله» هیچکس را نمیکشد؛
«آوار» آدمها را نفله میکند.
درس تلخی است.
عزیز و غیره و ذلک همه رفتهاند مشهد. از توی اینترنت یک مورد معقول پیدا میکنیم و زنگ میزنم. میگوید تا قبل از یک و نیم اینجا باش. ده دقیقه بیشتر فاصله نیست. دوقلوها را میگذاریم و دو تایی میرویم بنگاه. طبقهی دو و نیم، نورگیر عالی، فضای کافی، تخلیه، بدون پارکینگ و آسانسور، محلهی خوب و آرام، قیمت منصفانه و لب مرز توانایی ما.
در این پایتخت وحشی بیش از نیم میلیون واحد مسکونی به کلی خالی وجود دارد و صدها بنگاهی فرصت طلب و هزاران مستأجر خانه به دوش بینوا. مثل این میماند که دو تاس شش وجهی را بیندازی روی صفحهی مار و پله. هیچ چیزی دست تو نیست. نه شش و یک؛ نه جفت و طاق؛ نه مار و پله. پس هلاک شد آنکه پارو زد.
بعد از ناهار تلفن میکنم و شرایط را به عزیز توضیح میدهم. چه نظری باید بدهد از هزار کیلومتر آن طرفتر؟ هنوز دوقلوها به چرت بعد از ناهار نرفتهاند که جواب استخاره هم «خوب» میآید. قرار میگذاریم با بنگاهی و وکیل صاحبخانه میآید برای تنظیم اجارهنامه. یک ساعت مانده به غروب جمعه بیست و سوم ذیقعده که بیعانه میدهم و کاغذ را امضا میزنم.
*
حالا باید برای اسبابکشی «هشتم» برنامهریزی کنم. یا امام غریب.
میپرسم: فرقشون با ما چیه؟
میگه: همه جا رو سیاه میبینند؛ بیش از حد محتاط هستند؛ عقل رو هم تعطیل کردند.
به قول سعدی: خدا کشتی آنجا که خواهد برد / وگر ناخدا جامه بر تن درد
یا به بیان فردوسی: برد کشتی آنجا که خواهد خدای / وگر جامه بر تن درد ناخدای
+
++
من: هر کی یه عشقی داره. آدم برای عشقش سر کسی منت نمیذاره؛ کسی رو هم شماتت نمیکنه.
*
این روزها چند نفر از اطرافیان مردد رفتن و ماندن هستند. چه کسی میرود؟ چه کسی میماند؟
«صاد» فقط میتواند مخفف «صادق» باشد؛ و این حکمت نغزی است.
من:
سلام.
میدونی هوا چرا اینقدر سرد شده؟
چون خیلی از خورشید دور شدیم.
همین.
روی کاشی آشپزخانه با ماژیک نوشته:
التوحید
اسقاط الاضافات
*
پ.ن:
در «گلشن راز» است که:
نشانی دادهاندت از خرابات
که «التوحید اسقاط الاضافات»
خرابات از جهان بیمثالی است
مقام عاشقان لاابالی است
خرابات آشیان مرغ جان است
خرابات آستان لامکان است
خراباتی خراب اندر خراب است
که در صحرای او عالم سراب است
خراباتی است بی حد و نهایت
نه آغازش کسی دیده نه غایت