تکیه بر دیوار کردم:
خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند
آنکه
یار از من
گرفت...
# بیبرچسب
- ۰ نظر
- چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲
تکیه بر دیوار کردم:
خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند
آنکه
یار از من
گرفت...
آدمها همه چیز را همین طور حاضر و آماده از مغازهها میخرند؛
اما چون مغازهای نیست که دوست بفروشد،
آدمها ماندهاند بیدوست.
و عشق را از عَشَقِه گرفتهاند
و عشقه
آن گیاه است که در باغ پدید آید
در بن درخت
اوّل
بیخْ در زمینْ سخت کند
پس
سر برآرد
و خود را در درخت میپیچد
و هم چنان میرود تا جمله درخت را فرا گیرد
و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند
و هر غذا که به واسطۀ آب و هوا به درخت میرسد، به تاراج میبرد
تا آن گاه که درخت، خشک شود.
دیشب لابلای پرت و پلاهایی که برایت میگفتم چیزی نهفته بود که کمتر برجستهاش کردم. حالا که فکر میکنم جا داشت که پر رنگتر بگویم:
اگر «درد» منجر به «دعا» میشود؛
و اگر «بیدردی» تو را به «بیدعایی» رسانده است؛
چارهی عجیب کار همین است که:
در «دعا»یت «درد» بخواهی.
زیرا «مرد» را «درد»ی اگر باشد خوش است؛
و درد «بیدردی» علاجش آتش است.
پ.ن:
و فرمود:
درد خواهم دوا نمیخواهم / غصّه خواهم نوا نمیخواهم
عاشِقم، عاشِقم مریض توام / زین مرض، من شفا نمیخواهم
۱.
من: دلت برای اینجا تنگ نشده؟
تو: چطور مگه؟
۲.
تو: دلت برای اینجا تنگ نشده؟
من: برای تو، بیشتر.
یکی دو بار -به کنایه و تصریح- گفته بودمت:
این کار اخیری که درگیرش شدهام شبیه این است؛ بسیار شبیه این است؛
و در لحظههای بسیاری این حس با من است:
یا کارم را میسازد یا دری میگشاید...
برادر عزیزم؛
تفاوت منطق اهل ایمان و اهل کفر را ببین:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (سوره مؤمنون، آیه ۱)
قدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا (سوره شمس، آیه ۹)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی (سوره اعلی، آیه ۱۴)
همهی رستگاری اهل ایمان بسته به فرایندی تدریجی در زندگی است. ملاک اهل ایمان برای سنجش رستگاری، جهتگیری درونی آدمها است.
اما
وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (سوره طه، آیه ۶۴)
این منطق فرعون است. ظاهر را میبیند و امروز را و میدان ماده را. غافل است از باطن، از غیب، از درون.
آخر جلسه، بحث را میکشانم به آن جایی که از اول باید میکشاندم.
با همهی تیزهوشیاش یک لحظه غافلگیر میشود.
برای اینکه فضا عوض شود، شوخی میکنم: «دارم ازت خواستگاری میکنم!»
و دقیقاً سؤالی را میپرسد که چهار سال پیش خودم پرسیدم: «کت و شلوار هم باید بپوشم؟»
من: [۱۲:۰۷]
ان
مع العسر
یسرا
فان
مع العسر
یسرا
شک نکن؛
لطفاً.
...
من: [۱۲:۲۸]
دستی
ازغیب
برون آید
و
کاری بکند.
غالباً
نیمه ماه رمضان
این اتفاق
میافتد.
مطمئن باش؛
لطفاً.
...
من: [۲۳:۲۴]
رگبار رحمت نیمه رمضان،
همه فروردین و اردیبهشت را
شست.
فردا
خرداد
میشود.
خور داد
خور شید
خواهد تابید.
صبر کن؛
لطفاً.
...
نازنینا؛
میترسم اینجا برایت بنویسم: نکند که چشم نامحرم بخواند آنچه را میخواستم فقط تو بخوانی؛
نامه هم نمیتوانم برایت بفرستم: که مطمئن نیستم که خودت چه اندازه ظرفیت فهم این ارتباط بیواسطه را بی سوءتفاهم و سوءتعبیر داری؛
دیدار هم که دست نمیدهد؛
به جان عزیزت که ماندهام چه غلطی بکنم که سِرّ ضمیرم را به تو برسانم.
خودت بفهم لعنتی.
خودت بفهم.
بفدات