- ۰ نظر
- پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۶
حاشیههای فنی:
* تا قبل از این طولانیترین نماهنگی که دیده بودم «دلبندان» بود که خودمان ساخته بودیم و برای نیمساعتش کمتر از سه میلیون تومان خرج کردیم. امشب فیلم آقای مجیدی توانست این رکورد را در ابعاد زمانی و ریالی به شدت بشکند.
* واقعاً دلم میخواهد بدانم چقدر از آن صد و ده میلیارد را به تدوینگر فیلم دادهاند؟ این فیلمی که من دیدم مثل اینکه توسط یکی از اپراتورهای واحد مرکزی خبر [سابق!] تدوین شده بود. برشهای نابهنگام، فیدهای کشدار و زشت، پرش از سفیدی به سیاهی و ... (برای نمونه صحنههای مربوط به ورود کاروان به بصرا و کل بخش بحیرا را دوباره ببینید. چقدر الکن و زشت در آمده) چرا واقعاً؟
* مصنوعی بودن نورپردازی فیلم بعضیجاها آنقدر توی چشم میزند که شما رد نور پروژکتور که دارد به کمی جلوتر و عقبتر از سوژه هم نور میپاشد میبینید. چرا واقعاً؟
* فکر میکنم اکثر بازیگران خیال میکردند که قرار است صدایشان دوبله شود. چون اقلاً در پنج قسمت فیلم گفتگوهایی که باید محکم و مردانه و رسا باشد، شبیه مرمر کردن بچههایی است که در امتحان شفاهی جلوی تخته کم آوردهاند. (برای نمونه گفتگوی ابولهب و ساموئل در خیمه) بماند که دوبلهی ابوطالب هم متناقض و زشت از کار درآمده. بالاخره استاد اسماعیلی قرار است سن و سال ابوطالب را در صدایش نشان بدهد یا نه؟ چرا در سکانسهای مختلف با صداهای مختلف روبرو هستیم؟ صدایی که جای رسول خدا گذاشتهاند که رسماً کاریکاتور است. اینهمه کودک خوش بیان و خوش صدا داریم. چرا این صدا تپق میزند؟ چرا این قدر شل است؟ ما توی همین مدرسهی خودمان صداهای قشنگتر و بیانهای بلیغتر از این هم داریم. چرا واقعاً؟
حاشیه های معنایی:
* فیلمنامه الحمدلله غلطِ بد تاریخی نداشت. تا دلتان بخواهد اما ناقص و گنگ بود: مثلاً چرا هیچجا معرفی شخصیتهای مثبت فیلم وجود ندارد؟ یعنی عبدالمطلب به ما معرفی نمیشود، نمیفهمیم سابقهی او در مکه چگونه است و چند فرزند دارد. عبدالله هم که غایب است و از آوردن نامش هم میپرهیزند. خاندان آمنه هم که همه مجهولند. حتی نام شهر یثرب آورده نمیشود. (باور نکردنی است؟!) برای عباس، عموی پیامبر بازیگر کاشتهاند و گریم کردهاند و بیچاره انصافاً خیلی هم جدی بازی میکند. اما حتی یک نمای درشت از او نداریم. یک بار هم فیلم به او توجه نمیکند. فقط چند جا صدایش میزنند. آن هم احتمالاً بخاطر تشابه نامش با نوهی برادرش و خوشامد مخاطب ایرانی است. در عوض تا دلتان بخواهد نمای درشت هالیوودی از زن خوشگل ابولهب، و امرأته حماله الحطب، داریم که دوست داشته زن عبدالله باشد و حالا احتمالاً پنهانی به یاد عبدالله به پسرش نظر دارد. (باور نکردنی است؟!) یوزارسیف کجایی که یادت بخیر! لااقل سند داشتی. امروز جا ندارد برویم دست و پنجهی داود میرباقری را طلا بگیریم؟
* با اینگونه اباطیل که این فیلم «تاریخی» نیست و «دینی» است نمیتوان ضعف مبانی اولیهی فیلمنامه نویسی را پوشاند.
کدام فیلم دینی؟ از خدای مکه چه میفهمیم؟ خدایی که سپاه وحشی ابرهه را قتلعام (قصاص قبل از جنایت) میکند، اما نمیتواند جلوی بیماری را (وبا؟ طاعون؟ چه؟ حتی اسم بیماری را هم نمیدانیم!) در مکه بگیرد. خدایی که موریانههایش عهدنامهی قریش را میخورند، اما این همه سال مسلمانان را در شعب تنها میگذارد.
داستان فیلم به شدت شیعی است در ندیدن شخصیتهای تأثیرگذار صدر اسلام از نظر عامه و ساختار فیلم به شدت سنی حتی در صلوات فرستادن بر پیامبر (صلی الله علی محمد صلی الله علیه و سلم)
فیلم دینی ما قرار است پیوند بین ادیان آسمانی را نشان بدهد. اما در تعریف داستان خود به هیچ یک از منابع یهودی و مسیحی دربارهی ما استناد نمیکند. یک روایت بیسند صد در صد اسلامی از ارادت یهود و نصارا به پیامبر.
مجیدی در شخصیت پردازی پیامبر هم همهی توان خود را به کار گرفته تا نزدیکترین تصویر را به مسیح فیلمهای کلیسایی بسازد.
این تلاش او شاید با هدف نزدیک کردن دلهای مسیحیان به پیامبر خدا صورت گرفته، اما از لایهی احساس فراتر نمیرود و درونمایهای منفعلانه دارد. مسعود فراستی به این موضوع مفصل پرداخته است.
*
در پایان از شما خواهش میکنم مطالب بالا را نادیده بگیرید
و حتماً جوانان و نوجوانان را به دیدن این فیلم در سینما دعوت کنید.
سطح بالای توقع من از هزینهکرد صد و ده میلیارد تومان بیتالمال دلیل نمیشود که این فیلم به اندازهی ده هزار تومان نیارزد!
اگر دستتان میرسد برای جوانانی که احتمالاً توجهی به این اتفاق مهم فرهنگی انقلاب اسلامی ندارند بلیط بخیرید و هدیه بدهید.
شهر «حضرت امام صاحب»: شهری در ولایت قندوز در شمال افغانستان...
از سنگنبشته نصب شده در ورودىِ زیارتگاه چنین برمیآید که بعد از واقعه کربلا، سر مطهر امام حسین علیهالسلام به عسقلان در شام منتقل شد. در قرن ششم، خلیفه فاطمى مصر، سر امام را به مصر منتقل کرد، اما قبل از اینکه آن را دفن کنند، عدهاى از ترکان آن را به تخارستان بردند و در محلى به نام ارهنگ دفن کردند. در این محل (مانند زیارتگاه شاهمردان در مزار شریف)، هر سال در روز دهم حَمَل (فروردین) عَلَمِ زیارتگاه برافراشته میشود و متعاقب آن، چهل روز میله (جشن) در شهر برگزار میگردد. مقامات محلى و زائران، از دور و نزدیک، در این مراسم شرکت میکنند.
امروز صبح علی الطلوع بعد از یک سال و پنج ماه توفیق زیارت قبلهی تهران، حرم نورانی عبدالعظیم حسنی و حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام به اتفاق جمع صمیمی دوستان نصیبم شد. ساعتی بعد از غروب هم دوباره به اتفاق خانواده راهی شهر ری شدیم و بچهها را برای اولین بار به زیارت این حرم بردیم و تا پاسی از شب مجاور مقام شاه عبدالعظیم بودیم.
در این طلبیدن دوقلو در آخرین روز ماه رجب حتماً حکمتی هست.
در این سالها چند بار دوستان متعددی از من دربارهی سیر مطالعاتی تاریخ اسلام نظر خواستهاند و به فراخور نیاز آنها هر بار کتاب یا کتابهایی را معرفی کردهام.
امروز در پایگاه خوب و روزآمد «سخن تاریخ» این سیر مطالعاتی را دیدم و بسیار پسندیدم. هر چند که من فقط اندکی از این کتابها را خواندهام. اما با کمی تحقیق مطمئن شدم که مجموعهی خوبی را معرفی کردهاند. مجموعهای کامل که معتبرترین و کمغلط ترین کتابهای تاریخ اسلام در زمان ما را در بر میگیرد.
«تاریخنگاری اسلامی با گرایش شیعی» علمی پیشرو و تازه نفس است و دستاوردهای مورخین شیعه در دهههای اخیر بسیار قابل توجه بوده است. این نکته را از عدم حضور بسیاری از کتابهای مشهور تاریخی قدیمی در این فهرست در مییابید.
دریافت فهرست سیر مطالعاتی تاریخ اسلام
آفرینش بر مدار عشق بود
مصطفی آیینه دار عشق بود
در تجلی بر سر بازار عشق
میم او شد مرکز پرگار عشق
تا قلم بر حلقهی صادش رسید
شد الم نشرح لک صدرک پدید
طا طریق عشقبازی را نوشت
فا فروغ سرفرازی را نوشت
یا یقین عشقبازان را نگاشت
خلق عالم بیش از این یارا نداشت
دست حق تا خشت آدم را نهاد
بر زبانش نام خاتم را نهاد
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
بست روی سر عمامه پیغمبر را
رفت تا بلکه پشیمان بکند لشکر را
من به مهمانی تان سوی شما آمدهام
یادتان نیست نوشتید بیا؟ آمدهام
ننوشتید بیا کوه فراهم کردیم؟
پشت تو لشکر انبوه فراهم کردیم
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لک لبیک ابا عبدالله»؟
پایههای شریعت موسویه بر ده فرمان حق تعالی بنا شده است و عیسویان در امتداد آنان علیالاصول میبایست این ده فرمان را محترمترین بدانند. متن این ده فرمان بنا بر نقل تورات و تأیید برخی روایات شیعه چنین است:
۱- من خداوند خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد ساختم.بر اساس آمارهای رسمی حدود ۶ میلیون نفر از ۷۶ میلیون جمعیت ایران را سادات تشکیل می دهند. شاید تعجب کنید؛ اما جمعیت سادات -یعنی فرزندان باقی مانده از حضرات معصومین علیهمالسلام- در جهان تا ده برابر این رقم تخمین زده میشود و گروه زیادی از این عده از پیروان اهل سنت هستند! برخی تحقیقات پراکنده ژنتیکی هم نشان داده است که حداقل پنجاه درصد این جمعیت دارای جد واحدی هستند و این یعنی تصدیقِ عینیِ تفسیرِ کلمهی مبارک «کوثر» در تقابل با کلمه «ابتر» در قرآن کریم.
*
همین روزها منتظرش بودیم. صبح خبر میرسد که به دنیا آمده. آقا «سید محمد مهدی» فرزند آقا «سید مجتبی».
حدس میزنم که سرش شلوغ باشد. پس تا آخر شب که حتماً تنها میشود و بیکار صبر میکنم. مفصل پشت تلفن میخندیم. کنایه میزند که به جمع پدرهای مقدس پیوسته و جواب میدهم که اگر شما پدرمقدس شده باشی پس بنده رسماً خود عالیجناب پاپ هستم!
همانجا پیش بینی میکند که سوژه ی امروز صاد باشد. واقعاً کدام وبلاگنویس مشنگی موضوع به این خوبی را بیخیال میشود؟