- ۰ نظر
- شنبه ۵ شهریور ۱۴۰۱
یکی دو بار -به کنایه و تصریح- گفته بودمت:
این کار اخیری که درگیرش شدهام شبیه این است؛ بسیار شبیه این است؛
و در لحظههای بسیاری این حس با من است:
یا کارم را میسازد یا دری میگشاید...
...
این منطق درست نیست که ما بگوییم چون تا پنج سال دیگر فناوری ماهواره پیشرفت خواهد کرد و بدون بشقاب هم مردم ممکن است تصاویر ماهواره را بگیرند، پس از حالا جلویش را باز کنیم! این منطق، منطق صحیحی نیست.
آن کسی که این منطق را مطرح میکند، باید بگوید برای جلوگیری از آن، چه کار تازهای باید کرد. این منطق و استدلال، اینگونه باید نتیجه بدهد.
البته دشمن فناوری را پیشرفته میکند. در مقابل، شما باید فکر کنید که با تطوّر و پیشرفت فناوری ماهواره، چه کارهایی را میتوانید انجام دهید تا از نفوذ ماهواره جلوگیری کنید.
اما این استدلال، که چون دشمن پیشرفت میکند، پس ما بیاییم هر مانعی را از جلوِ راهش برداریم، منطقی نیست. این مانع، علیالعجاله مانع است.
مثل این است که دشمن تا مرزهای ما پیش آمده، آن وقت بگوییم، ما که نمیتوانیم بیشتر از دو ساعت مقاومت کنیم، پس برویم! نه آقا! این دو ساعت را مقاومت کنید، شاید پیروز شدید. این چه حرفی است!؟
...
شما باید به موازات این کار، وسائل مصونسازی را فراهم کنید. جوانان را مصون کنید، ذهنها را مصون کنید، دلها را مصون کنید که اگر علیرغم شما، روزی دشمن توانست نفوذ کند، شما قبلاً مصونیت ایجاد کرده باشید.
راهش این است؛ اینگونه باید با هجوم دشمن برخورد کرد.
پ.ن:
بیست سال گذشت؛ هنوز حرف همان است!
قَدْ بُصِّرْتُمْ
إِنْ أَبْصَرْتُمْ
وَ قَدْ هُدِیتُمْ
إِنِ اهْتَدَیْتُمْ
وَ أُسْمِعْتُمْ
إِنِ اسْتَمَعْتُم
برای یک ژاپنی کاملاً عادی است که بهعنوان نوجوان به زیارتگاه شینتویی برده و در آنجا برایش دعای خیر کنند، ولی بعد مطابق تشریفات مسیحی ازدواج کند و نهایتاً مراسم خاکسپاری او بودایی باشد.
زلیخا چون این سخن بشنید خانه به عشق پرداخت و عشق را گرامیتر از جان خود میداشت تا آنگاه که یوسف به مصر افتاد.
اهل مصر به هم برآمدند، خبر به زلیخا رسید، زلیخا این ماجرا با عشق بگفت، عشق گریبان زلیخا بگرفت و به تماشای یوسف رفتند.
زلیخا چون یوسف را بدید خواست که پیش رود، پای دلش به سنگ حیرت درآمد، از دایره صبر به در افتاد، دست ملامت دراز کرد و چادر عافیت بر خود بدرید و به یکبارگی سودائی شد.
اهل مصر در پوستینش افتادند و او بی خود این بیت میگفت:زعموا اننی احبکم
و غرامی فوق ما زعموا
هربار که پس از کاوش فیسبوک در مورد زندگیتان حس بدی دارید سری به گوگل بزنید و چیزهایی را در جعبۀ جستوجو تایپ نمایید. تکمیل خودکار گوگل جستوجوهای دیگر افراد را به شما میگوید. تایپ کنید «من همیشه...» و پیشنهاداتی را بر اساس جستوجوهای دیگر افراد میبینید «من همیشه احساس خستگی میکنم» یا «من همیشه اسهال دارم». این تفاوتی آشکار با رسانههای اجتماعی است که در آنها ظاهراً همه «همیشه» در حال گذران تعطیلات در کارائیب هستند.
با مجازیتر شدن زندگیهایمان، شعار جدیدی برای خودیاری در قرن بیستویکم پیشنهاد میکنم که به لطف کلاندادهها به دست میآید: پستهای فیسبوکی دیگران را با جستوجوهای گوگلتان مقایسه نکنید.
وقتی کسی میخواهد لاغر شود، یکی از اولین توصیههایی که به او میکنند این است که شام نخور. کاری که برای اکثر افراد سخت نیست. اما فرض کنید چنان فقیرید که «نمیتوانید» شام بخورید. آنوقت است که از صبح ذهنتان درگیر این مسئله است که برای شام باید چکار کنم؟ این تجربه چیزی است که نویسندگان یک کتاب جنجالی به آن میگویند کاهش «پهنای باند ذهنی»، چیزی که باعث میشود فقرا مداوماً تصمیمات بد بگیرند.
مقالهی بسیار خواندنی بالا را از دست ندهید.
هستهی مرکزی ایدهی این مقاله، موضوع «پهنای باند ذهنی» است. موضوعی بسیار جالب که در این مقاله ربط آن به «فقر» را توضیح میدهد. اما کلاً موضوع قابل تأملی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ
فَأَطَاعُوهُ
إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ
صدق الله العلی العظیم
سوره زخرف، آیه ۵۴
فرعون از واقعیت امر چندان غافل نبود، و به بی اعتباری این ارزشها کم و بیش توجه داشت، ولی او قوم خود را تحمیق کرد، و عقول آنها را سبک شمرد و از وی اطاعت کردند، این شیوه فرعونی یعنی استخفاف عقول با شدت هر چه تمامتر در عصر و زمان ما بر همه جوامع فاسد حاکم است، اگر فرعون برای نیل به این هدف وسائل محدودی در اختیار داشت طاغوتیان امروز با استفاده از وسائل ارتباط جمعی، مطبوعات، فرستندههای رادیو تلویزیونی، و انواع فیلمها، و حتی ورزش در شکل انحرافی، و ابداع انواع مدهای مسخره، به استخفاف عقول ملتها میپردازند، تا در بیخبری کامل فرو روند و از آنها اطاعت کنند، به همین دلیل دانشمندان و متعهدان دینی که خط فکری و مکتبی انبیا را تداوم میبخشند وظیفه سنگین در مبارزه با برنامه استخفاف عقول بر عهده دارند که از مهمترین وظائف آنها است.
تفسیر نمونه. ج ۲۱ . ص ۸۸
سلام علیکم
جوانی مومن و نجیب در صفحه ی اینترنتی خود با نام مستعار و بدون این که فردی از آشنایانش او را بشناسد، با خدا درد دل میکند و به گناهانی که انجام داده اعتراف میکند. هدف او از این کار تذکر به خودش و جلوگیری از تکرار این گناهان است.
آیا اعتراف صریح به گناه و ذکر زمان و مکان انجام آن و انتشار آن در اینترنت از نظر شرعی اشکالی دارد؟
اگر اشکال ندارد، آیا با احتمال اینکه ممکن است یک روز یکی از آشنایان این جوان آن صفحه را بخواند و متوجه هویت او بشود باز هم خالی از اشکال است؟با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جایز نیست.
موفق و مؤید باشید
... «فراموشی» و «نسیان» ازجمله نعمتهای مغفول در راه کسب فضایل معنوی و رشد آدمهاست. زندگی زمینی آدمها مملو از اشتباهات و خطاهای کوچک و بزرگ است و «فراموشی» امکان رشد روحی و معنوی آدمها بعد از ارتکاب خطا و اشتباه را میسّر میکند. اگر انسان نتواند گذشتهی ناقص و ضعیف خویش را فراموش کند، امیدی برای جبران گذشته و «بهتر شدنِ روز به روز» نخواهد داشت. از سوی دیگر هرچند عبرت گرفتن از سرگذشت و سرنوشت گذشتگان، چراغ راه آینده است؛ اما در محیط زندگی زمینیِ آدمها، باید امکان فراموشی نواقص گذشته و امید به ساختن فردای بهتر وجود داشته باشد و این با خصلت «نافراموشی» که چهارمین نقطهی آویختن به ابرهاست در تناقض است.
... در این دنیای نافراموش، سابقهی آدمها مثل گلولای مرداب به دست و پایشان میچسبد و با هر گامی که در زندگی به جلو برمیدارند آنها را بیشتر به عمقِ «باتلاقِ گذشته» فرو میکشد. آدمها در مسیر رشد، بارها و بارها پوستاندازی میکنند؛ از پیلههای سست و چروکیده بیرون میآیند و فارغ از آنچه در گذشته بودهاند، پوستهای جدید برای خویش میسازند. اما ریسمان نافراموشی، همهی پیلهها و پوستههای قدیمی آدمها را در دنیای ابری به هم گره میزند و لحظهبهلحظه در مسیر رشد بر وزن این گذشتهی ناخوشایند میافزاید.
آدمها باید بیاموزند که آنچه در آینده ناخوش خواهند داشت، امروز انجام ندهند. در حقیقت زندگی در دنیای نافراموشِ ابری، اجازهی کودکی کردن را بیش از پیش از آدمها سلب کرده است. البته جوانها و جوانترهایی که در ابتدای مسیر رشد هستند و آیندهی طولانیتری در پیش رو دارند، بیشتر گرفتار دردسرهای نافراموشیِ زندگی ابری خواهند شد. در این شرایط، هر روز «بهتر شدنِ روز به روز» برای آدمها سختتر میشود.