و افزود: «فراموشی» نعمت است
... «فراموشی» و «نسیان» ازجمله نعمتهای مغفول در راه کسب فضایل معنوی و رشد آدمهاست. زندگی زمینی آدمها مملو از اشتباهات و خطاهای کوچک و بزرگ است و «فراموشی» امکان رشد روحی و معنوی آدمها بعد از ارتکاب خطا و اشتباه را میسّر میکند. اگر انسان نتواند گذشتهی ناقص و ضعیف خویش را فراموش کند، امیدی برای جبران گذشته و «بهتر شدنِ روز به روز» نخواهد داشت. از سوی دیگر هرچند عبرت گرفتن از سرگذشت و سرنوشت گذشتگان، چراغ راه آینده است؛ اما در محیط زندگی زمینیِ آدمها، باید امکان فراموشی نواقص گذشته و امید به ساختن فردای بهتر وجود داشته باشد و این با خصلت «نافراموشی» که چهارمین نقطهی آویختن به ابرهاست در تناقض است.
... در این دنیای نافراموش، سابقهی آدمها مثل گلولای مرداب به دست و پایشان میچسبد و با هر گامی که در زندگی به جلو برمیدارند آنها را بیشتر به عمقِ «باتلاقِ گذشته» فرو میکشد. آدمها در مسیر رشد، بارها و بارها پوستاندازی میکنند؛ از پیلههای سست و چروکیده بیرون میآیند و فارغ از آنچه در گذشته بودهاند، پوستهای جدید برای خویش میسازند. اما ریسمان نافراموشی، همهی پیلهها و پوستههای قدیمی آدمها را در دنیای ابری به هم گره میزند و لحظهبهلحظه در مسیر رشد بر وزن این گذشتهی ناخوشایند میافزاید.
آدمها باید بیاموزند که آنچه در آینده ناخوش خواهند داشت، امروز انجام ندهند. در حقیقت زندگی در دنیای نافراموشِ ابری، اجازهی کودکی کردن را بیش از پیش از آدمها سلب کرده است. البته جوانها و جوانترهایی که در ابتدای مسیر رشد هستند و آیندهی طولانیتری در پیش رو دارند، بیشتر گرفتار دردسرهای نافراموشیِ زندگی ابری خواهند شد. در این شرایط، هر روز «بهتر شدنِ روز به روز» برای آدمها سختتر میشود.