در آن «قبلت»ای که به «انکحنت» میگویی، «شیرینی»ای هست که تو را «چاق» میکند.
شک نکن. امتحان کن!
# ازدواج
- ۳ نظر
- شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۴
در آن «قبلت»ای که به «انکحنت» میگویی، «شیرینی»ای هست که تو را «چاق» میکند.
شک نکن. امتحان کن!
میپرسد:
«سرویس ترجمه گوگل یه بخشی داره برای کاملتر کردن دایره لغاتش و این بخش رو کاربران داوطلبانه انجام میدن. گاهی وسط ترجمهها مثلا آدم میبینه یه چیزی رو درست ترجمه نکردن و نیاز به اصلاح داره. اینجا درست کردنش آیا تقویت گوگل و به تبع اون صهیونیست هاست و کلا کار عبثیه یا اینکه با دیدگاه تکمیل دایره لغات زبان فارسی قابل توجیهه؟
از مصادیق دیگه سرویس نقشه گوگل هست؛ فرستادن عکس نقاط تفریحی، تاریخی و کلا مکانهای خاص روی نقشه»
جواب میدهم:
«باسمهتعالی
روی عن حسن بن علی العسکری علیه السلام قال:
اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ
مثل شما مثل آن شتردار شریف است.
والسلام»
شاید باورتون نشه. ولی اینجا اونقدر هوا گرمه که گلهای «آفتابگردان» تبدیل شدند به گلهای «از آفتاب رویگردان». همه پشتشون رو کردند به جهت تابش نور!
خدا جهنم رو بخیر بگذرونه.
پ.ن:
ظهر تابستان است...
اگر حوصله میکردم مطلب مفصلی مینوشتم دربارهی عادتهای کوچکی که میتواند ماه رمضان ما را پربارتر کند.
فعلاً تا دیر نشده همین را بگویم که اگر سرتان برای بگو مگو درد میکند و میتوانید با خانواده چانهزنی کنید، لطفاً تلاش برای حذف کردن تلویزیون از سفرهی سحری و جایگزینی آن با رادیو را در اولویت بگذارید.
به شکل حیرتانگیزی بازدهی مادی و معنوی سحر را افزایش میدهد. حتماً امتحان کنید.
مردی به تنهایی در تاریکی شب در بیابانی دوردست قدم میزد که در چاهی عمیق فرو افتاد. در حال سقوط، دستی به دیوار چاه کشید و ریشهی گیاهی را به چنگ گرفت. کمی که گذشت و چشمان آن بیچاره به تاریکی عادت کرد، زیر پایش را دید: ماری عظیم، چنبره زده و دهان باز کرده به بالا تا او را ببلعد. بالا را نگاه کرد: موشی دید در حال جویدن بن ریشهای که به آن آویزان بود.
چه باید میکرد؟
چه میشد کرد؟
روبروی خویش در سوراخی در بدنهی چاه، کندوی کوچکی دید که زنبوران ساختهبودند؛ پر عسل. با همان یک دستی که آزاد بود، معلق در چاه، شروع به خوردن عسل کرد.
#
حکایت مسافرت تفریحی رفتن ما در این روزها**، همین حکایت عسل خوردن مرد نگونبخت است؛ بیهیچ ایهام و اغراقی.
**: روزهای جنگ، روزهای بچهکشی، روزهای تحریم، روزهای بیپولی و بدبختی، روزهای تنهایی و انزوا، روزهای بیتدبیری و ناامیدی، ...
باید یاد بگیریم که راه حل جلوی پای خدا نذاریم. مشکلمون رو بگیم. بعدش بخوایم که حل بشه.
:
وقتی گرسنهای نگو خدایا به من یه پرس چلوکباب برگ با دوغ نعنایی بده.
بگو خدایا من رو سیر کن!
وقتی فقیری نگو خدایا دو تا تراول چک صد هزارتومانی بهم بده.
بگو خدایا بینیازم کن!
وقتی غمگینی نگو خدایا یه فیلم کمدی پخش کن سر حال بیایم.
بگو خدایا شادم کن!
وقتی داری با درد میمیری نگو خدایا یه دکتر بفرست بیاد تمیز با یه آمپول بیحسی خلاصم کنه.
بگو خدایا راحتم کن!
وقتی دلت براش تنگ شده نگو خدایا یه کاری کن فردا بیاد فلان جا ببینمش.
بگو خدایا... بعد یه آه عمیق بکش.
در آستانهی دههی فجر پیشنهاد میکنم این دو مکالمهی تلفنی تازه افشا شده «محمدرضا پهلوی» و «علی امینی» را بشنوید و بخوانید:
+ مکالمه تلفنی چهاردهم آبان ۵۷
+ مکالمه تلفنی پنجم دی ۵۷
جزییات جالب و قابل تأملی در این گفتگوها وجود دارد که برای کارشناسان علوم سیاسی و تاریخ میتواند جذاب باشد. اما برای من شروع هر دو مکالمه نکتهای شگفتانگیز داشت. شاه و امینی هیچکدام در هیچیک از مکالمات به هم سلام نمیکنند. «تعظیم عرض میکنم» از سوی امینی و «شب بخیر» و «روز بخیر» از طرف شاه، آغاز این مکالمات است.
زبان مهم است. زبان بسیار مهم است.
مثل این است که به عنوان یک «آشپز مشهور» در تمامی سخنرانیهایت مدام از تاریخچه و اهمیت آشپزی حرف بزنی و مدام آنهایی را که به ضرورت یادگیری آشپزی واقف نیستند به یادگیری آن دعوت کنی و لابلای سخنرانیهایت حتی روش یادگیری و آموزش آشپزی را گوشزد کنی و جزییات لحظه لحظهی احساسات یک آشپز در حین آشپزی را توصیف کنی.
بی آنکه دستور طبخ حتی یک غذای ساده را آموزش داده باشی؛
و بی آنکه کسی دستپختت را یک بار چشیده باشد.
خدایا اگر بیست و پنج تا بچه بهم بدی قول میدم که اسم آخرینشون رو بذارم «آدم»
حتی اگر دختر باشه
اگر یک آدم مریخی بخواهد با بازبینی تمامی فیلمهای سینمایی ساخته شده از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۶ در سینمای ایران به یک ذهنیت کلی و دید عینی از نحوهی زندگی، آداب و رسوم و اخلاق مردم ایران برسد، چه بهرهای از واقعیت خواهد برد؟
اگر همان آدم مریخی بخواهد از روی اشعار باقی مانده از روزگار گذشتهی ما -مثلاً قرن پنج و شش- تصویری از جامعهی ایرانی عصر غزنویان و سلجوقیان بسازد، ما در نظر او چه شکلی خواهیم بود؟
*
هنرمندان گذشته فقط بخشی از جامعه بودهاند و اغلب موضوعات و مسائل طبقهی خود را در آثارشان نمود دادهاند.
هنرمندان امروز فقط بخشی از جامعه هستند و اغلب موضوعات و مسائل طبقهی خود را در آثارشان نمود میدهند.
*
حالا میفهمی سینمای مردمی یعنی چه؟
دانستی که شعر انقلاب چه ارزشی دارد؟
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله ارحمن الرحیم
وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى؟
قَالَ
هِیَ عَصَایَ
أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا
وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی
وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى
صدق الله
سوره طه، ۱۷ و ۱۸
* موسی مرد است. لذا در پاسخ سؤال ابتدا پیام را میدهد. اما چون از مکالمه با خدا لذا میبرد بعدش شروع میکند فراپیامها را ردیف کردن. این فرق مرد و زن است. زنها ابتدا فراپیام را میگویند.
مردها یاد بگیرند که در خانه فقط به پیام اکتفا نکنند و زنها تمرین کنند که جای پیام و فراپیام را عوض کنند.
امروز از استاد تراشیون آموختم. چه آدم نازنینی است.