در خلسهای عمیق،
خودش بود
و
هیچکس
...
پ.ن:
إِنَّ اللَّهَ
فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ
وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ
ذلِکُمُ اللَّهُ
فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ
# حلقه
# پنجشنبهها
- ۰ نظر
- پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸
در خلسهای عمیق،
خودش بود
و
هیچکس
...
پ.ن:
إِنَّ اللَّهَ
فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ
وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ
ذلِکُمُ اللَّهُ
فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ
عادت دارم قبل از یک جلسه -یا یک دیدار، یا یک کلاس- چند دقیقه در ذهنم حرفهایی که باید بزنم یا سوالاتی که باید بپرسم یا حال و هوایی که باید داشته باشم را مرور کنم و یکی دو تا هدف دستیافتنی مشخص کنم که بعد از جلسه بتوانم ارزیابی عملکرد داشته باشم. عادت کردهام. تداوم همین عادت باعث شده بتوانم قبل از هر جلسه -دیدار، کلاس یا...- برآوردی از میزان موفقیت احتمالی در تحقق اهداف اولیه داشته باشم.
با این تفاصیل درصد تحقق اهداف پیشبینی شده در مجموع برخوردهای امشب بسیار فراتر از برآوردهای اولیه بود.
فکر نکن که این هدفهایی که میگویم همه از جنس آموزههای علمی و تذکرات اجرایی است. مثلاً برای همین امشب قصد کرده بودم که به یکی دو نفر لبخند بزنم و یکی دو نفر دیگر را سخت به سینه بفشارم و کمی بیشتر به چهرهی یکی دو نفر -که کمتر دیدمشان- خیره شوم.
حالا خیلی بیشتر نصیبم شده: من حیث لایحتسب.
تو بودی خوشحال نمیشدی؟
پ.ن:
+ اندوه بزرگی است، زمانی که نباشی.
+ چه باشی... چه نباشی.
+ تو کجایی؟ تو کجایی؟...
هیچ حلقهای دو بار تکرار نمیشود.
حتی اگر سخنران تکراری و موضوع مشابه موضوعی قدیمی باشد.
باید برای آنچه برایمان سود دارد هزینه کنیم.
باید برای هزینهکردنهایمان اولویت بندی کنیم: به ازای آنچه از دست میدهم چه به دست میآورم؟
مدام باید از خود پرسید و مدام باید بهترین گزینه را انتخاب کرد.
هیچ حلقهای دو بار تکرار نمیشود.
گوش دادن فایل جلسه هم فایدهی چندانی ندارد.
شما به روح اعتقاد داری؟
متأسفانه روح حلقه قابل ضبط و انتقال نیست.
هله رعد است، هلا برق به پا خواهد خاست
امت واحده از شرق به پا خواهد خاست
۸:۰۰ تا ۹:۳۰ - میدان صدم فرجام (بازیهای رایانهای - جلسه دوم دانش آموزی - منطقه ۴)
۱۰:۰۰ تا ۱۲:۳۰ - سردار جنگل (ویرایش فهرست ترجمه جدید جوشکاری با گاز محافظ)
۱۳:۰۰ تا ۱۴:۳۰ - میدان توحید (بازیهای رایانهای - جلسه دوم دانش آموزی - منطقه ۲)
۱۵:۰۰ تا ۱۷:۰۰ - بلوار فردوس (بازیهای رایانهای - تک جلسه اولیای دبیرستان)
۱۸:۰۰ تا ۲۱:۳۰ - میدان حسن آباد (حلقه ولایت - ماللهند)
۲۲:۰۰ - چهار راه نظام آباد (خواب!)
دنیای مجازی، نگاشت ناقصی از دنیای حقیقی است.
آدمهای دنیای مجازی گاهی اوقات باید پایشان را به دنیای حقیقی بگذارند؛ کتاب بخوانند؛ راه بروند؛ حرف بزنند؛ ببینند و دیده شوند؛ تا مبادا یادشان برود که دنیای مجازی نگاشت ناقصی از دنیای حقیقی است: دوستیهایش و دانستنیهایش.
*
حالا که هوا کم کم سرد شده، فصل پنجم حلقه کم کم دارد گرم میشود. (دبلیو)
کاش قدر هر لحظهاش را بدانیم.
گاهی حاشیهها مهمتر از متن است.
هر جلسهی حلقه شگفتی خاص خودش را دارد. امروز هم جمعیت زیاد؛ و موضوعی جذاب و متناسب با نیاز؛ و مهمانی عزیز و قابل استفاده.
آدم باید کور باشد که دست خدا را در این کار نبیند.
حلقهی ولایت بستری است برای جاری شدن رود اندیشه و مهربانی و تجربه. گوارا و زلال باد!
تو: سلام. غیبتتون موجه است؟!
من: فیالحال در حرم کریمهی اهل بیت، بر مزار استادِ شهیدِ این روز، دعاگویم.
«داشت با خودش فکر میکرد که خواب میدیده یا الآن خواب است. خوب که فکر میکرد میدید که از هیچکدام مطمئن نیست. آخر چه کسی باور میکند که یک فرشته...؟
داشت با خودش فکر میکرد که مرز رویا و حقیقت چقدر واضح است؟ یعنی میشود گلی را در خواب بوییده باشی و حالا بوی آن اتاق را پر کرده باشد؟
...»
امشب در میانهی جلسهی حلقه، بیاختیار، چیزی شبیه این کلمات در ذهنم نقش بست. حالا که خوب جستجو کردم متنی را یافتم که ده سال پیش از این نوشته بودم.
یک فرشته در حلقهی ولایت چه میکند؟
من: غایبی که!
تو: ببخشید. داداشم خونه تنها بود؛ موندم پیشش.
من: فایل جلسه رو بعداً بگیر حتماً برادر مهربون ;)
جلسهی خوب جلسهای است که وقتی تمام میشود، وقتی توی ماشین داریم میرویم خانه، با هم بگومگو داریم؛ هنوز حرف برای گفتن مانده؛ سؤال داریم و بیش از اولٍ جلسه تشنهی موضوع شدهایم.
آموختهام که قسمتی از آموزش، قسمت مهمی از آموزش، توزیع عطش است.