سزاوار
پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳
برای همسن و سالهای من «پیدا کردن دوست جدید» یک حادثه است. از سی که گذشتی زندگیات به روالی میافتد که کمتر آدم غریبهای به آن وارد میشود و خودت هم کمتر در زندگی دیگران سرک میکشی. حالا مگر شغل خاصی داشته باشی یا در شرایط خاصی قرار بگیری که آدمی که بشود به او گفت «دوست» پیدا کنی. به این راحتیها نمیشود. دیدهام که میگویم.
*
امشب دوست جدیدی پیدا کردم. دوستی که در کمتر از پنج دقیقه -بدون برنامه ریزی قبلی- به خانهاش وارد میشوی -بیتکلف، بی ادا، بی تعارف- و دانههای دلش -مثل دانههای همین انار سرخی که نیمی از آن را در بشقاب پیش رویت میگذارد- پیداست.
*
چه هدیهی خوبی بود حضرت برادر: حضرت تاسوعا. ممنونم.