الم یعلموا
ان الله هو یقبل التوبه عن عباده
و یأخذ الصدقات
و ان الله هو التواب الرحیم
؟
صدق الله
توبه - 104
# توبه
- ۱ نظر
- دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹
الم یعلموا
ان الله هو یقبل التوبه عن عباده
و یأخذ الصدقات
و ان الله هو التواب الرحیم
؟
صدق الله
توبه - 104
...
در خلسه ای عمیق، خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس
...
وسط روز، محمد ریاضت از دلشدگان کوچه ی لاله پیامک می فرستد که: «مهران فاتح فوت شد.»
نه سلامی، نه علیکی، فوت شد؛ همین.
*
دو سه ساعت درگیرم که تصاویر مبهمی را از سال 1384 به خاطر بیاورم:
سال اول دبیرستان، دوره ی سوم دبیرستان هوشمند، ادبیات و زبان فارسی و پرورشی، شب قدر، اردوی کاشان، مسابقات قرآن
پسر نافرمان و بازیگوشی که من و علی آقای مربی و سیدحسن آقای جوان و حاج آقای حیدری و مهندس گرامی را سر می دواند و رام نمی شد. به گمانم خانواده هم از دستش عاصی بودند.
دوسالی پشت کنکور مانده بود. محمد پشت تلفن می گفت بعد از اخراج مهران از مدرسه، با هم کلاس تئاتر و عکاسی و غیره هم می رفتند. دیگر چه فرقی می کند؟ دو تا کوچه بالاتر از خانه ی شان تصادف می کند و حالا شادروان است.
محمد بغض کرده بود. حامد هم کنارش بود. خدا دارد با ما چه می کند؟
*
امیدوارم قصوری در حقش نکرده باشم. حقی هم اگر بر گردنم دارد فی الحال حلالش می کنم.
همه ی دلخوشی این روزِ بی سرخوشی ام، انارِ کوچکِ پوست چروکیده ای بود که با عزیز نصف کردیم و خوردیم.
کمی سرخ بود؛ و بسیار ترش.
...
دل می تپدم باز در این لحظه ی دیدار
دیدار! چه دیدار که جان در بدنم نیست
...
... عدهاى خیال کردند انقلاب کهنه شد یا کهنهشدنى است. اعلام کردند انقلاب تمام شد!
خودشان تمام شده بودند؛ خودشان ذخیرهشان ته کشیده بود، قادر به ادامهى راه نبودند؛ دنیا را، جامعه را، انقلاب را به خودشان قیاس کردند؛ اشتباه کردند. «نسوا اللَّه فأنساهم انفسهم»؛ وقتى با خدا قطع رابطه شد، انسان حتّى خودش را هم درست نمیتواند بشناسد، چه برسد به جامعهاش، چه برسد به آرمانهایش...
آن کسانى که از راه انقلاب و مسیر انقلاب باز میمانند، لزوماً کسانى نیستند که از اول، کمر دشمنى با انقلاب بستهاند. وقتى که انگیزهى مادى بر انسان غلبه کرد، در راه میماند؛ وقتى هدفهاى کوچک و حقیرِ شخصى: رسیدن به مال و منال، رسیدن به تجملات، رسیدن به ریاست، رسیدن به قدرت، براى انسان شد هدف، هدف اصلى از یاد میرود...+