صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

از بندرعباس گندم بار می‌زند برای تهران؛
از تهران آهن قراضه می‌برد یزد؛
از یزد مواد معدنی می‌برد بندرعباس.
ماهی دو میلیون تومان قسط کامیونش را می‌دهد.

# حماسه

# سبک زندگی

# قصه

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بداهه

یک کیلو و هفتاد گرم شیرینی خامه‌ای خریدم به قیمت یازده هزار و پانصد تومان. با صرف نظر کردن از هفتاد گرم وزن خود جعبه‌ی شیرینی و شمردن تعداد شیرینی‌های توی جعبه، قیمت هر یک دانه شیرینی خامه‌ای را چیزی بین هشتصد تا هزار تومان تخمین می‌زنم.

دوباره تکرار می‌کنم:
شیرینی خامه‌ای: دانه‌ای هزار تومان.

# حماسه

# زندگی

# قم

  • ۳ نظر
  • شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بداهه

شب، در‌ آخرین لحظه‌ای که می‌خواهم در پارکینگ را ببندم و راه بیافتم سمت قم، چادر به سر، از پنجره سرش را بیرون می‌آورد و صدایم می‌کند:
- : «یاس نمی‌چینی ببری؟»
می داند که اهل گل‌چیدن نیستم. چرا می‌گوید پس؟
.
.
.
یاد پریشب می‌افتم.
*
مفاهمه‌ای در عالم معنا هست که فقط بین مادر و فرزند اتفاق می‌افتد: بدون حرف؛ در سکوت.

# توحید

  • ۱ نظر
  • جمعه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: عزیز
تو: عالم تمام خون شد و از چشم ما چکید / خوبان هنوز منکر دل‌های خسته‌اند
*
شب جمعه، سر اذان مغرب، بی‌شرح و تفسیر.
چیزی ندارم بگویم. فقط دعایت می‌کنم.

# برادر

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بیت
  • :: پیامک
نیمه شب
نیمه‌ی ماه
تاریکی
نور مهتاب
بوی عطر یاس
حیاطِ خانه‌ی عزیز
سکوت
مستی
سرمستی

# زندگی

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: عزیز

اندکی در مقوله‌ی سابق الذکر «تشت (طشت) رسوایی» جستجو کردم. در ادبیات فارسی قدمتی لااقل به اندازه‌ی سلمان ساوجی دارد:

عشقم از روی طبق، پرده تقوی برداشت
طبل پنهان چه زنم؟ طشت من از بام افتاد

و البته ابیاتی دیگر از شاعرانی دیگر:

سر بر آرم به جنون جامه به تن چاک زنم
پرده پوشی چه کنم؟ طشت من از بام افتاد
*
طالعِ شهرت رسوائی مجنون بیش است
ورنه طشت من و او٬ هر دو ز یک بام افتاد

# توبه

# تربیت

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: بیت
  • :: نغز

در جوانی پاک بودن شیوه‌ی پیغمبری‌ست. حالا اگر آمدیم و نشد و جوان در دامی افتاد و خبط و خطایی مرتکب شد؛ باید راه توبه و بازگشتش باز باشد.
اما دو گروه در این توبه نقش دارند و نقششان مکمل یکدیگر است:
اول اطرافیان و آشنایان فرد که باید تغافل کنند و گذشته‌ی فرد را به رویش نیاورند و فضایی آرام و مستعد بازگشت برای او فراهم کنند.
دوم خود شخص که باید حواسش باشد پل های پشت سرش را خراب نکند و مراقب باشد وقتی غلط زیادی می‌کند تشت رسوایی‌اش از بام نیافتد.
*
و این دومی -یعنی تشت رسوایی- به شهادت شاهدان و گواهی گواهان، پاشنه‌ی آشیل و چشم اسفندیار توبه‌ی جوان است که فرمود: ... وَ کَتَمَ وَ عَفَّ ...

# تربیت

# توبه

  • ۳ نظر
  • دوشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: نغز

با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین

گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین

...

گر سرش داری چو سعدی سر بنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین

* به مناسبت اول اردیبهشت و سعدی و طبیعت و لزوم همنشینی با خردمندان

# سعدی

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بیت
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون