ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری
هر چند وصفت میکنم در حسن از آن زیباتری
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
بسیار خوبان دیدهام، اما تو چیز دیگری
ای راحت و آرام جان، با روی چون سرو روان
زینسان مرو دامنکشان، کارام جانم میبری
عزم تماشا کردهای، آهنگ صحرا کردهای
جان و دل ما بردهای، اینست رسم دلبری
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
خسرو غریبست و گدا، افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا، سوی غریبان بنگری
امیرخسرو دهلوی
# تو
- ۱ نظر
- دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴