مراقب
دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲
شصت دقیقه فرصت دارم در سکوت، بدون اینکه کسی تعجب کند، بدون اینکه کسی ناراحت شود، و حتی بدون اینکه کسی متوجه شود، نگاهشان کنم.
نگاهم را روی تکتکشان متوقف میکنم؛ تصاویرشان از سال اول را و امسال را توی ذهنم جستجو میکنم؛ تصورم را از هر کدامشان نهایی میکنم؛ زیرش خط میکشم و به خاطر میسپارم.
*
شاید حضور در جلسهی امتحان برای خیلی از معلمها کار ملال آوری باشد، اما آموختهام که ترکیبِ مبارکِ «حضور» و «سکوت» بسیار مغتنم است.
خوش به حالتون واقعا
همیشه اعتقاد داشتم معلمی تو خون افراده و هرکسی نمیتونه واقعا معلم بشه