رودربایستی رسانهای
ساعت هشت صبح شنبه با کارشناس محترم قرار داریم برای ضبط برنامه. حضرت ایشان را یکی از کارشناسان دیگر معرفی کردهاند و فرمودهاند که مطالعات فراوانی در حوزهی تلفن های همراه تصویری دارند و به اپراتورهای مربوطه مشاوره میدهند و چه و چه .
بیرون استودیو چهار کلمه که گپ میزنیم شیرفهم میشوم که آقا پیاده است. با چشم و ابرو به تهیه کننده اشاره میکنم که چه کنیم؟ سری تکان میدهد که یعنی فهمیده منظورم چیست. اما فعلا کاری نمیشود کرد. کارشناس را دعوت کردهایم که بیاید و حالا برای حفظ ظاهر هم که شده باید کار را جلو ببریم.
میرویم داخل و نیم ساعت گفتگو ضبط میکنیم. کارشناس محترم فرق فرهنگ سازی و الزامات فنی را نمیداند و بجای مضرات تلفنهای تصویری از مزاحمتهای پیامکی حرف میزند. آخرش هم به اپراتورها توصیه می کند که کپی شناسنامه برابر با اصل از مشتریان بگیرند. در این حد تعطیلات.
از حالت لب و لوچهی آویزان تهیهکننده از پشت شیشه استودیو میفهمم که از وقتی که تلف کرده متأسف است. گفتگویی که قرار بود دو برنامه بشود در کمتر از نیم ساعت جمع و جور میکنم و خداحافظی میکنیم.
*
نگران پخش شدن این برنامه نباشید. فایلش را توی همان استودیو پاک کردیم. نه خانی آمده؛ نه خانی رفته.
کاش پخش میکردین تا مردم به بی منطق بودن این فکر وعدم لزم استفاده از اون پی میبردن.مردم میفهمن ،باور کنیم
اتفقا چند وقت پیش یه برنامه تو رادیو پخش میشد به طور زنده که دقیقا کارشناسی که آورده بودن به سوالات بسیار ساده واضح نمیتونست جواب بده یا جواب کاملا پرت میداد.تو ماشین یه فرد باسن وسال نشسته بود که زیاد تو این وادی ها نبود وکاملا متوجه بیمنطق بودن افکار فرد کارشناس باری استفاده از گوشی همراه تصویری شد...!