ساعت ها
ساعت نه، جلسهی طرح و ارزیابی، مدیر روابط عمومی از سفر سه روزهی مشهد آمده و نقل آورده. تفاهمنامهی همکاری بسته با آستان قدس رضوی برای پخش برنامهها و سخنرانی ها از حرم؛ و خدا میداند که چه حالی دارم.
ساعت ده پیامک فرستادی که در حرم مطهر رضوی دعاگویم. فرستادم که: نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهی، خدای را که مبادا دل از نشانه بیافتد؛ و خدا میداند که چه حالی دارم که هنوز حس آخرین مشهدمان در دلم زنده است.
ساعت یازده سیداحمد زنگ میزند که امروز عصر دارم میروم مشهد تنهایی با ماشین خودم. بیا که تا جمعه بر میگردیم؛ و خدا میداند که چه حالی دارم که پای رفتن ندارم.
ساعت دوازده، جلسهی نشر الکترونیک داریم و مهمانمان از مشهد آمده و عصری میرود تهران که با هواپیما برود مشهد؛ و خدا میداند که یقین کردم امروز امامرضا علیهالسلام سر شوخی دارد و دارد سر به سرم میگذارد.
ساعت یک نشده پیامک تبلیغاتی میآید از همراه اول: تور ویژه مشهد، چهار تخته فلان و شش تخته فلان.
*
خدای را که مبادا...