صیاد دلها
پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۸
صیاد!
آهویی که به بند کردی نکُش!
بیانداز دام را
بیافشان دانه را
بند کن آهو را
بگیر؛ اما نکُش!اگر کُشتی، لذتش تمام میشود. یک روز شکمت سیر میشود و بعدش هیچ.
صیاد!
تاجر باش!
آهو را بگیر و تحویل سلطان بده:
- هم لذت صید را بُردی؛
- هم نازشست گرفتی؛
- هم شدی شکارچی بارگاه قدس.
سلطان بهتر میداند با آهوی در دام چه کند.
اول بهمن هشتاد و هشت
به عنایت حضرت در ایوان مقصوره نوشتم این را،
بعد از فریضهی عشاء،
برای برادر عزیزی که در کار صیدِ دل است
و میدانم که اینجا را هم میخواند.
به عنایت حضرت در ایوان مقصوره نوشتم این را،
بعد از فریضهی عشاء،
برای برادر عزیزی که در کار صیدِ دل است
و میدانم که اینجا را هم میخواند.
انتشار اولیه در راوی