خانسیون
يكشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴
دعوت شدهام بروم تیاتر. راجع به گربههاست.
عشق هنر بود. صدای خوبی هم داشت. قرائت بلد بود و اواسط دوره متوسطه نفر اول مسابقات اذان منطقه شد. سال سوم و چهارم رفت توی کار موسیقیهای زیر زمینی و پاپ میخواند. برای رفیق رپرش بیت مینوشت و با او فیت میداد. این چیزها را خودش یادم داد. جهادی هم با هم رفتیم حتی. کاشان هم؛ یزد هم. بعد از کنکور نه چندان درخشان ریاضی، رفت که خلبان بشود. هفت خان رستم را رد کرد و آخر با یک بهانهی مثلاً امنیتی ردش کردند. افتاد دنبال عشق اولش: تیاتر...
*
دعوت نشدهام بروم تیاتر. از آخرین تماسی که با هم داشتیم پنج سال میگذرد. خبرش را اتفاقی دیدم. مصاحبهاش را گوش کنید.
این میتواند صدای هر کدام از شما باشد.