کدام کودتا؟
چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴
همانطور که پشت فرمان اتومبیل نشسته بودم، نان و پنیر را خوردم و مجددا به راه افتادم.
نزدیک ساعت سه و نیم بعد از نیمه شب، گلدستههای مرقد مطهر حضرت معصومه و گنبد آن غرق در نور بود و جلال و شکوه خاصی داشت از دور نمایان شد. مامورین پاسگاه دروازه در خواب بودند و من آزادانه وارد شهر شدم. شهر مذهبی قم در سکوت و آرامش رویاانگیزی فرو رفته بود و در خیابانهای احدی دیده نمیشد. ابهت و جلال حرم مقدس در من تغییر حالی به وجود آورد، برای چند لحظهای از خود و ماموریتی که داشتم غافل شدم و روحانیت آن محیط مرا گرفت. به فلکه مقابل صحن رسیدم متوجه شدم در صحن باز است. اتومبیل را در همان میدان مقابل صحن گذاشتم و به قصد زیارت به طرف حرم مطهر رفتم.
هنگامی که از آنجا خارج شدم کسالت و خستگیم کاملا مرتفع شده بود و یک آسایش خاطر و سبکی در خود احساس میکردم.