مستی
شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹
یه بعدازظهر خلوت از سر ِبیکاری با رحیم مقدار زیادی سیب زمینی پوست گرفتیم و خلال کردیم و ریختیم توی ماهیتابه ی محمد و سرخ کردیم. شاید دو سه کیلویی می شد.
مجید که از سالن مطالعه آمد، نشستیم و با هم خوردیم؛ چرب و نیم سوخته و خام و شور و بی نمک.
لذتی داشت.
زمستان82