یحیای یحیی
پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
پنجشنبهی قبلی در کمال حیرت و مسرت رفتهایم اولین جلسهی هیأت امنا؛ سبیل تا سبیل نشستهایم و افاضه کردهایم و در همان روزی که خرمشهر را خدا آزاد کرد، روبانِ سایت را قیچی زدهایم و اول تابستان است و فرصتها در حال گذر و امروز میخواستیم قرار بگذاریم که روی ویرایش محتوا تمرکز کنیم و امتحان داشتند و وقت نشد و خودشان هم پیگیر نشدند و من هم ول کردم ببینم کی صدایشان در میآید و مردد بودم که وقت بعدی را بدهم برای کارگاه ویرایش یا نه که ساعت شش بعدازظهر ناغافل در تهران به این بزرگی وسط خیابان میخوریم سینه توی سینهی هم.
*
جوان تر از آن است که در لحظه متوجه شود چه بلایی سرش آمده. هیچ چیزی تصادفی نیست. قبلاً هم گفته بودم که آدم باید کور باشد که این چشمکهای الهی را نبیند.
کور نیستیم. میبینیم.