ریشه
دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸
سی و شش سالهام؛
فردا به سفر خواهم رفت
-و طبق برنامهی از پیش تعیین شده-
وقتی برگردم
سی و هفت ساله هستم.
*
زندگی من
تقریباً
به دو تا هجده سال مساوی تقسیم میشود
:
هجده سال اول در پیوستگی با روستا و مرتع و خرمن؛
هجده سال دوم در گسستگی از گذشتهی خاکی و دهاتی.
*
فردا
بعد از هجده سال
به کوچهباغهای مریم بر میگردم
-و طبق برنامهی از پیش تعیین شده-
وقتی برگردم
وارد هجده سال سوم میشوم.
*
سفر به دنیای سحرانگیز کودکی
هیجان دیدن خودم؛ وقتی نوجوان بودم
فردا به سفر خواهم رفت
-و طبق برنامهی از پیش تعیین شده-
وقتی برگردم
سی و هفت ساله هستم.
*
زندگی من
تقریباً
به دو تا هجده سال مساوی تقسیم میشود
:
هجده سال اول در پیوستگی با روستا و مرتع و خرمن؛
هجده سال دوم در گسستگی از گذشتهی خاکی و دهاتی.
*
فردا
بعد از هجده سال
به کوچهباغهای مریم بر میگردم
-و طبق برنامهی از پیش تعیین شده-
وقتی برگردم
وارد هجده سال سوم میشوم.
*
سفر به دنیای سحرانگیز کودکی
هیجان دیدن خودم؛ وقتی نوجوان بودم
و ترس از لحظهای که همهی آن تصویرها خواهد شکست
در هجده سال دوم
صدها بار خواب هجده سال اول را دیدهام:
صندقسنگ، آتشکده، ممد یتیم، حمام جنیان، جنگل خرسها، چشمه لشلو، گردنه لاوش، سید زکریا، ...
فردا به سفر خواهم رفت
و
رؤیا تمام خواهد شد.
صندقسنگ، آتشکده، ممد یتیم، حمام جنیان، جنگل خرسها، چشمه لشلو، گردنه لاوش، سید زکریا، ...
فردا به سفر خواهم رفت
و
رؤیا تمام خواهد شد.