مباحثه برزگر و باغبان
دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱
ضرورتی نداشت که امشب، اینجا باشم. اما حرمت دعوتکننده بیشتر از آن بود که «نه» بیاورم.
توی این شبهای شلوغی، چسبیده به دانشگاه تهران، در لانهی زنبور، تا ده شب حرف میزدند؛ و من عمدتاً شنونده بودم. دلیلی نداشت که چیزی بگویم. هر چند که ظاهرش این بود که من را دعوت کردهاند که حرف بزنم! وقتی میزبان در انتخاب میهمان اشتباه میکند؛ میهمان که نباید خودش را گم کند.
آفت به مزرعهی گندم افتاده و برای درمان سراغ باغبان آمدهاند. باغبان چه بگوید به زارعانی که نیمهعمر کشت و کارشان شش ماه است؟ ما از دو جهان دیگریم.