باقیات باقیات
پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱
شاگردها، مهندسها، کارگرها، روز تعطیل میآمدند خانه یا تلفن میزدند و بابا ساعتها وقت میگذاشت و چیزهایی که توی کلاس و کارگاه و کارخانه نفهمیده بودند یا درمانده بودند و خرابکاری کرده بودند توضیح میداد و تصحیح میکرد و راه میانداخت.
عزیز مدام ناراضی بود از این جلسات مفتکی و کلاسهای خانگی و تلفنهای بیجیره و مواجب. میگفت این مرد یک عمر بیگاری کرده و حالا هیچ دست بر نمیدارد.
خدا بیامرز این اواخر همین ولچرخیها و مفتگوییها را از پسرش هم میدید و حرص میخورد.
*
اینها برای ما که دنیا نداشت.
نیت کردهام از این به بعد ثواب همهش برسد به روح عزیز؛
بلکه جبران آن همه لباس شستن و خانه جارو کردن و مهمانداری را بکند؛
که نمیکند.