تولد واقعی
چهارشنبه ۸ دی ۱۳۸۹
سیداحسان:
بچه دیدی یادش میره سلام کنه، بعدش هی میخواد سلام کنه روش نمیشه، بعدش موقع خداحافظی میاد میگه سلام...؟!
...
حاجی یادم رفت تولدت... بعدش هم که دهه ی حماسه بود.
خلاصه تولدت مبارک حاجی ... ایشاللا تنت هم سالم باشه.
من:
و علیکم السلام
چوبکاری نفرمایید آقا سید!
شما خیلی عزیزی، جات هم خیلی خالی بود مکه. به یاد سفر عمره، زیاد یادتان کردم. ببینیمتان! یاعلیش
سیداحسان:
محبوب المحبوب محبوب.
پ.ن:
نوستالژی های این روزهای صاد همچنان دامنه دارد!
از ناآشناها و کم تر آشناها و موقعیت های ناآشنا بنویس ما هم خیلی شیک لبخند می زنیم و کامنت می ذاریم و میریم
نه که ... بندازی به جون ما و ...
!!