چه باید کرد؟
جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۹
من و همکارانم بارها از هدایت بندگانی از بندگان خدا نا امید شده ایم. درمانده و عاجز، به ستوه آمده ایم. گریه کرده ایم. توی سر خودمان زده ایم و خون جگر خورده ایم.
چاره چیست؟
چقدر می توان از یک پیام بر واقعی دلسوزتر بود؟
چقدر باید در رساندن پیام، بلاغت به خرج داد، صبر کرد و اصرار داشت؟
مگر ما چقدر از رسولان خداوند شکیباتر و الهی تر و مؤمن تریم؟
مگر ما چقدر توانایی دخل و تصرف در مقدرات الهی را داریم؟ مگر ما که هستیم؟
چاره چیست؟
چقدر می توان از یک پیام بر واقعی دلسوزتر بود؟
چقدر باید در رساندن پیام، بلاغت به خرج داد، صبر کرد و اصرار داشت؟
مگر ما چقدر از رسولان خداوند شکیباتر و الهی تر و مؤمن تریم؟
مگر ما چقدر توانایی دخل و تصرف در مقدرات الهی را داریم؟ مگر ما که هستیم؟
شاید این هم از تقدیرات الهی باشد که یک وقت هایی یک چیزیهایی می نویسید که هر کسی از دید خودش برداشت می کند و استفاده ی خودش را می کند. همه را هم خوش می آید. یک چیزی تو مایه های فال حافظ
پ.ن: فکرم خسته بود وگرنه بهتر از این جمله بندی می کردم
پ.ن2: این کامنت شش هفت پست اخیر را پوشش می دهد