مکتب ایرانی؟
يكشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۰
متنی که در پست قبلی مطالعه فرمودید، بخشی از سخنرانی آخرین پادشاه ایران خطاب به اولین پادشاه ایران بود که در تاریخ 20 مهرماه 1350 و در افتتاحیهی جشنهای دوهزار و پانصد سالهی شاهنشاهی ایراد شدهاست.
ترجیح دادم متن را بدون کوچکترین تغییری ذکر کنم تا متوجه عقبگردی که در ادبیات انقلابیمان رخ دادهاست باشیم.
انقلابی بودن محتاج ادبیات انقلابی است؛ چیزی شبیه: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یا «شهدا در قهقهی مستانهیشان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند» یا «من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد» یا همین نمونهی اخیر «تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها، ذرهای منحرف شود»
ادبیاتی زهردار، کوبنده و توحیدی.
*
جنگ ادبیاتها جزئی از جنگ نرم است. وقتی در ادبیات کم آوردی کم کم در عمل هم کم میآوری. همین میشود که در منازعات منطقه ملاحظه میفرمایید. لبنان 1982 با بحرین 2011 چه فرقی دارد؟
ترجیح دادم متن را بدون کوچکترین تغییری ذکر کنم تا متوجه عقبگردی که در ادبیات انقلابیمان رخ دادهاست باشیم.
انقلابی بودن محتاج ادبیات انقلابی است؛ چیزی شبیه: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یا «شهدا در قهقهی مستانهیشان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند» یا «من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد» یا همین نمونهی اخیر «تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها، ذرهای منحرف شود»
ادبیاتی زهردار، کوبنده و توحیدی.
*
جنگ ادبیاتها جزئی از جنگ نرم است. وقتی در ادبیات کم آوردی کم کم در عمل هم کم میآوری. همین میشود که در منازعات منطقه ملاحظه میفرمایید. لبنان 1982 با بحرین 2011 چه فرقی دارد؟