صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

سید محمدرضا

جمعه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۰
سید خیال می‌کرد من آدم خیلی خوبی هستم. من هم خیال می‌کردم سید پاک‌ترین بنده‌ی خدا روی زمینه.
رفاقتمون همین‌جوری سر گرفت. خیلی مردونه، معنوی و دبیرستانی.
درسش از من بهتر بود. سال چهارم یه وقتایی کمکم می‌کرد. اما من چیزی نداشتم که در عوض بهش بدم. فقط تحویلش می‌گرفتم و کمی با هم گپ می‌زدیم. دلش خوش می‌شد.
یه بار یه کتاب شعر بهم هدیه داد. کتابه از نظر ادبی هیچ ارزشی نداشت. اما دست‌خط سید اول کتاب ارزشمندش می‌کرد. توی سال‌های دور از خانه، هر وقت از دست خودم ناراحت می‌شدم، نوشته‌ی اول اون کتاب رو می‌خوندم و یادم میومد که یه آدم خیلی خوب راجع به من این‌جوری فکر می‌کنه. دست‌خط‌ش بهم دلداری می‌داد که می‌تونم آدم خوبی باشم. متأسفانه اون کتاب رو همون دوره‌ی دانشجویی گم کردم...
*
امروز بعد از این همه سال ناغافل توی مسجد بالاسر دیدم‌ش. سلامی و علیکی.
هنوز خیال می‌کنه که من آدم خیلی خوبی هستم. من هم مطمئنم که سید از پاک‌ترین بندگان خدا روی زمینه.

  • ۹۰/۰۲/۰۹
  • :: بداهه
  • :: کودکی

# آدم‌ها

# دوست

نظرات (۱)

خیلی آدم جالبی میخورد باشن.....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون