صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

حرص

جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰

دستم را قلاب می‌کنم پشت کمرم؛ توی خانه، دور تا دور قالی قدم می‌زنم. اگر سبیلو بودم، احتمالاً سبیلم را هم می‌جویدم. حرص خوردنم این‌طوری است.
*
لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (توبه - 128)
*
«حرص خوردن» شأنی از شئون پیام‌بری ست.
در حال حرص خوردن با خودم فکر می‌کنم که ریشه‌ی این حرص خوردن آیا واقعاً خدایی‌ست؟ در اکثر مواقع به این‌جا که می‌رسم، قلاب دستم را باز می‌کنم و آرام می‌گیرم. خیالم راحت می‌شود که حرص بیخودی می‌خورم. پس لزومی ندارد به قدم زدن در خانه ادامه بدهم.
*
امروز آرام نمی‌شوم چرا؟
*
فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (توبه - 129)
*
عمیقاً واقفم که بر عهده‌ی من جز «ابلاغ مبین» نیست. پس چرا آرام نمی‌گیرم؟ چرا توکل نمی‌کنم؟
شک دارم که روشن و رسا گفته‌باشم. شک دارم که پیام را بی کم و کاست رسانده‌باشم. شک دارم که اتمام حجت کرده‌باشم.
*
یاد عبدالمطلب آرامم می کند: «انا رب الابل و للبیت رب یحفظه»
*
باز شک می‌کنم. عبدالمطلب مگر پیام‌بر بود؟

  • ۹۰/۰۵/۲۱
  • :: ذکر
  • :: پریشان

# مدرسه

# تربیت

# توکل

نظرات (۱)

حالیا فکرِ سبو کن که پر از باده کنی...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون