حکمت - رحمت
چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۹۰
خدا... خدا... خدا...
چرا اینجا؟
رو زمین دنبالت گشتم، نَبُردیم...
تو دریا دنبالت بودم، نَکُشتیم...
تو جزیرهها دنبالت گشتم، ولی فقط چشمام رو گرفتی، این تن رو نَبُردی...
چرا اینجا؟ اینجا، اینجاااا...
من شکایت دارم؛ من شاکیام؛
پس کو اون رحمانت؟ کو رحیمت؟ کو؟
آخه قرارمون که این نبود...
چرا اینجا؟ آخه چرا اینجا؟
پس چرا چشمام رو بهم پس دادی؟
پس دادی که چی؟ که چی کارش کنم؟ که چی ببینم؟
من شکایت دارم؛ به کی شکایت کنم؟ به کی بگم؟ به کی شکایت کنم آخه؟...
از کرخه تا راین
ابراهیم حاتمیکیا
مسئله رو پیچیده تر کردید که.
فکر کنم اون سال پیرترین نفر اوس علی بود (دی، دو نقطه ی بیانی).
من به شدت دنبال این هستم که شما رو شناسایی کنم.
التماس دعا
یا علی