جلال هم اردی بهشتی است. متولد اردی بهشت ماه. حروف سعید هم با یک جابجایی مختصر می شود سعدی. از این اکتشافات بزرگ چه نتیجه ای می گیریم؟
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم . ......... پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند - ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم .
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم . بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم - پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم . ما کشتهی نفسیم و بس آوخ که برآید - از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم . افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت - ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم . دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست - نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم . ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت - ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم . پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند - ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم . واماندگی اندر پس دیوار طبیعت - حیفست دریغا که در صلح بهشتیم . چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند - یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم . ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز - کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم . کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت - شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم . باشد که عنایت برسد ورنه مپندار - با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان - یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم .
البته برای پست وبلاگت به مناسبت روز بزرگداشت جلال الدین مولوی و ارتباط جلال با جلال الدین و مولوی نیز رازهایی را مکشوف خواهم کرد و البته درباره فضایل مولانا نسبت به سعدی ..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم .
.........
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند - ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم .
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم .
بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم - پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم .
ما کشتهی نفسیم و بس آوخ که برآید - از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم .
افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت - ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم .
دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست - نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم .
ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت - ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم .
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند - ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم .
واماندگی اندر پس دیوار طبیعت - حیفست دریغا که در صلح بهشتیم .
چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند - یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم .
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز - کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم .
کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت - شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم .
باشد که عنایت برسد ورنه مپندار - با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم
سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان - یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم .