صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

غلامرضا همدانی

پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۰

نه تا یازده و نیم؛ دوازده تا یک و نیم؛ دو تا چهار؛ شش تا نه و نیم.
امامزاده، مسجد، ماشین، وزارت کشور!
*
چهار تا شش اما بی‌هدف توی میدان فاطمی قدم می‌زدم. روبروی ویترین کتاب‌فروشی -از جذاب‌ترین مکان‌های روی زمین- دستی روی شانه‌ام خورد و -با نامی که سال‌هاست متروک شده- صدایم کرد. «عبدالحمید» است؛ برادر «عبدالرحیم». چند سالی می‌شود ندیدمش. هر دو تغییر کرده‌ایم: جوانک خنده‌رویی بود که مویی به صورت نداشت و کتاب زیاد می‌خواند، حالا مردی شده‌است: عینک و محاسن و تیپ و شخصیت و ...
می‌گوید: سفید کرده‌ای -موهایم را می‌گوید- و ته لهجه‌ی مشهدی‌اش معلوم می‌شود. در یک شرکت نفتی مشغول حسابداری یا حسابرسی یا چیزی شبیه این‌هاست. به طعنه می‌گویم: پس پول نفت را شما می‌شمارید؟ و حاضرجواب -مثل همیشه، مثل برادرش- می‌گوید: ما فقط بشکه‌ها را می‌شماریم!
قدم می‌زنیم و گپ می‌زنیم و به حسابِ او آب انار می‌زنیم توی این سرما. فاصله‌ی بین دو جلسه‌ام خوب پر می‌شود.
*
چقدر بی‌معرفت شده‌ام. این همه آدمِ با محبت را از زندگی‌ام ریخته‌ام بیرون.

  • ۹۰/۱۲/۰۴
  • :: بداهه

# آدم‌ها

# دوست

# پنجشنبه‌ها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون