محمدمهدی را پیدا کردم
ساعت ۱۵:۴۵، پارک شهرآرا
آقای دکتر، محجوب و محبوب، تکنوکرات هنرمند
در نظر اول کامل مینماید و رشید و بیش از پیش در چشم خوش مینشیند.
سه سال زندگی غریبانه دور از وطن و خانواده چیزی از او کم نکردهاست. به قول خودش حتی به این غربت نیاز داشته.
فریب ظاهر تمدن پفکی شرق آسیا را نخورده. هر چند خداوند را تحسین میکند بخاطر خلقت طبیعتی شگفت، اما همچنان به اصل و ریشهی خود پایبند است.
حالا گویی دارد چمدانهایش را برای سفری دورتر میبندد. فکرهای بزرگی در سر دارد و همتی بلند در قدمها.
او را شیعهی امیرمؤمنان یافتم آن هنگام که در وصف خود میفرماید:
أَلاَ وَإِنَّ الشَّجَرَهَ الْبَرِّیَّهَ أَصْلَبُ عُوداً، ...، وَالنَّابِتَاتِ العِذْیَهَ أَقْوَی وَقُوداً، وَأَبْطَأُ خُمُوداً
آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سختتر [است] ... و درختان بیابانی که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوامتر است.
...
اَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ الله
...