آن دویست تومانیِ تا نخورده
دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۱
امروز که سه نفر از بچهسیدهای کلاس، با خنده و شوخی، دو تا صدتومانی و یک دویستتومانی نو به من عیدی دادند، ناخودآگاه یاد عیدغدیر آخرین سالی که تهران بودم و فضای کار و زندگی آن روزم افتادم.
عجب روزهایی بود. شاید ده سال دیگر بتوانم خاطراتش را تعریف کنم.