دوستی قدیم
بعد از ظهر پنجشنبه، خیابان ولیعصر، بالاتر از پارک ساعی
جای پارک در سایه، خیابان خلوت، دفتر آرام و زیبا
همینها کافی است تا این دیدار را به فال نیک بگیری.
معماری دلنشین، جوانهای فعال و مذهبی، چای خوش طعم، تولیدات قوی و ممتاز، کار تیمی و حرفهای، افق روشن و رفیقی که از او چیزهای بسیاری آموختهای.
فی الجمله به قول سعدی «زبان از مکالمه او در کشیدن قوّت نداشتم و روی از محاوره او گردانیدن مروّت ندانستم که یار موافق بود و ارادت صادق»
هر چند که جلسه در ابتدا فقط برای تجدید دیدار و خوش و بشی دوستانه بود، اما خوشبختانه من برای ادامهی آن «دستور جلسه» داشتم و الحمدالله بعد از چند سال بلاتکلیفی تصمیمهای خوبی برای ادامهی یک همکاری اخوینی گرفتیم.
حس خوب برداشته شدن یک بار سنگین از دوش، حس خوب تماشای رشد یک رفیق، حس خوب پینگپونگ بازی کردن با دو راکت، حس خوب خوردن کیک در جشن تولد، حس خوب تنفس و حس خوب چشیدن ثمرهی صبر کردن.
درود خدا بر او که فرمود: «خداوند ادامهی دوستی دیرینه را دوست دارد. پس آن را ادامه دهید.» و فرمود: «صبر کلید گشایشهاست.»