راهنمای کشتن خلاقیت
...
+ نسل ما خیلی در شبکههای اجتماعی اینترنتی اوقات خود را صرف میکند ، این به خلاقیت کمک میکند یا خیر؟
من خودم این ابتلا را داشتم. هفتهای یک بار در اینترنت مینوشتم. در سال ۸۱ تا ۸۴ در سایت لوح. در آن دوره به این نتیجه رسیدم که اگر مثلاً کسی میخواهد شعری درباره ایمان بنویسد، در نوشتههایش نباید چیزی درباره ایمان بنویسد و در اینترنت بگذارد، چرا که ممکن است کسی بگوید این خوب است یا بد. این در روحش تاثیر میگذارد، در حالی که اثرش باید در خلوت شکل بگیرد. مثلاً اگر رمانی درباره تهرانِ قدیم دارم، هیچ مقالهای در این باره نباید بنویسم. بعدتر چیز مهمتری را فهمیدم، اینکه اصلاً چیزی را نباید بنویسم! به این دلیل که من احساس میکردم که مطلب مرتبط باعث میشود که هنگام نوشتن آن مطلب، دیگر درباره آن هیجان نداشته باشم. بعدتر فهمیدم که هروقت مینویسی مقداری از هیجان ذخیره شدهات را بیرون میریزی .یعنی تو با هیجانت مینویسی، با آن شوری که داری فکر میکنی داری کارِ مهمی را انجام میدهی. این هیجانت با آن نوشتن از بین میرود، فلذا من مطمئنم که نباید در اینترنت نوشت.
اگر شخصیت سیاسی بودم جایی برای تخلیه هیجانات این چنینی نداشتم، این توییتر و فیسبوک میشود جایی که هم با آدمها ارتباط بگیرم و هم هیجاناتم را تخلیه کنم.
با این شبکههای اجتماعی به عنوان فعال کاملاً مخالفم! من میگویم در این جمعها باید زنده باشیم ولی ناطق نباشیم، زنده بودن با ناطق بودن خیلی فرق میکند.
هر دو را خواندم و لذت بردم بسی...