معرف
در ابتدای جلسه از من خواستند تا خودم را معرفی کنم. خیلی کار سختی نبود. قابل قبول هم بود؛ تحصیلات و تجربیات و ...
بعد خواستند تا دیدگاهم را نسبت به موضوع «سواد رسانهای» روشن کنم. در حقیقت میخواستند ارزیابی کنند که آیا نوع نگاهم با سیاستهای کلان مجموعهشان همخوانی دارد یا نه؟ به هر حال قرار بود بپذیرند که در چند جلسه برایشان سخنرانی کنم.
انتخاب سختی داشتم. باید محافظه کاری میکردم و یکی به نعل میزدم و یکی به میخ. چند جملهای در تحسین اقدامات فنآورانه مجموعهشان حرف میزدم و چند جملهای هم از رویکرد خوشبینانهشان به رسانه انتقاد میکردم.
اما نمیدانم چه شد که خودم را بروز دادم. خود حقیقی خودم را. احساس کردم غش در معامله میشود اگر اولش آخرش را نگویم.
اسم آوینی را که آوردم لب و لوچهشان آویزان شد. امیدشان را نا امید کرده بودم.
*
هویت فکری من از جوانی با اندیشههای سید مرتضای آوینی گره خورده است. تقصیر خودم نیست. از آن گریزی هم ندارم.