تثلیث
پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۳
صبح آفتاب نزده، سه تا حسین نشستهایم دور یک میز، سوهان و چای میخوریم و دربارهی افتضاحی که البته در ارتکاب آن حسین دیگری هم دخیل بوده حرف میزنیم. همیشه که نباید دستورجلسه شاد و مفرح باشد. بعضی وقتها هم باید با شرمندگی و خجالت دربارهی نقشههای نقش بر آب شده و طرحهای شکستخورده گزارش بدهیم و توبیخ بشویم.
*
بعد از نماز ظهر، سه تا رفیق قدیمی نشستهایم دور یک میز تاریخی و دیزی میخوریم و دربارهی آخرالزمان و نشانههای ظهور حرف میزنیم. در ادامه هم کارمان به ولو شدن روی مبل و چای بهلیمو و شربت نعنا میکشد و الزامات کار فرهنگی رسانهای و غیره.
*
بین این دو واقعه اما، زیر سایهی درختان، در آن نا امامزادهی مهجور، کار مهمتری دارم.