حمد
پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۹
خدایا به خاطر کارهای خوبی که امروز خواستی بکنم ممنونم:
- اول صبح دو تا پسر خوب رو بعد از یکسال دیدم و گپ زدیم.
- با بچه های اتحادیه کلاس داشتم: مهارت های زندگی در عصر تبلیغات. خیلی خوب بود.
- با رفقای محفل راجع به آینده گپ زدم.
- رفتم و یه همکار قدیمی و مدرسه ی جدیدشون رو دیدم.
- بعد از چند سال بهترین معلم دوران تحصیلم رو دیدم که هنوز اسم من یادش بود.
- رفتم خونه ی یکی از رفقا و کلی از خاطره های خوب قدیمی زنده شد.
- با عزیز توی مثنوی و دیوان شمس دنبال خسرو و شیرین گشتیم و خوش گذشت.
خدایا ممنونم.