سال دویدن به طرف درهای بسته
قرار بود آرامش و ثبات سال ۹۴ منجر به پیگیری و پایان پافتن پروژههای زمین مانده از سالهای قبل بشود و حتی قول داده بودم که تا بستن پروندههای مفتوح، پروندهی جدیدی را باز نکنم. هر چند که دقیقاً نمیشود اثبات کرد که زیر قولم زدهام، اما آدمی که سالها در بیقراری و بیثباتی زندگی کرده، آرام زیستن را تاب نمیآورد.
پس مهمترین اتفاق ناگزیر سال ۹۴ شد فرار از آرامش و انداختن قایق زندگی به همان رودخانهی خروشان مقدرات الهی. حالا هفت شغل جدی دارم و همزمان در دو شهر زندگی میکنم. همهکارگی و هیچکارگی هم عالمی دارد!
*
سال ۹۵ سال هفتم هجری است و سال آخر شاید. تابلوی اعلام خطر مثلثی شکل «مسکن، اشتغال و تحصیل» در مسیر پیش رو و آخرین فرصت محتمل برای ارتقا و جهش. در یک کلام: منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید.
شعار سی و چهارمین سال زندگیام را -با یادی از خوش ذوقیهای معلم فرزانهام- «دویدن به طرف درهای بسته» نامگذاری میکنم. درهای بستهای که فقط و فقط به شرط مخلص بودن گشوده خواهد شد؛ والا همه بدنامی و شرمساری است؛ و در این راه البته به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم.
ان شاءالله بشه آنچه باید بشه
ما هم که در خدمت هستیم