کوه مردگی
نشستهام برایش شصتاد تا تست فارسی و انگلیسی را زدهام که آخرش مثل فالگیرها و کفبینها لایههای پنهان شخصیتم را کشف کند و راهنماییام کند که چرا اینطوری شدهام.
دقایقی سکوت میکند و در نتایج پارامترهای فریدم و لاو و پاور و فان و غیره دقیق میشود. بعدش مثل اینکه کشف بزرگی کرده باشد میگوید «برای حفظ تعادل فاکتور فیلان و بیسار و برای کنترل افزونگی پارامتر فلان و فلان، در یک کلام: به کوهنوردی نیاز داری» و بعد خیره میماند به من که برخلاف انتظارش نه تنها شگفتزده نشدهام که عاقل اندر سفیه نگاهش می کنم و میگویم: «دکتر جون! یه چیزی بگو که خودم ندونم. این که سه ماهه بالای سر در وبلاگم هم زدهام. عالم و آدم خبر دارند. راستی شما صاد رو نمیخونی؟»
پ.ن:
در چهل روز گذشته بیش از بیست و پنج هزار کیلومتر سفر هوایی و زمینی بدون لذت داشتهام.
سفر وقتی قشنگ است که برای کار نباشد؛ برای حال باشد.
معلومه نیاز دارید، حال رو خوب میکنه سفر
پ.ن:
بعد از این همه مدت هستن کسایی هنوز صاد رو نمی خونن؟! واقعا که...