کارخانهی بادکنکسازی
امروز در خبرها آمده بود که «قویترین مرد ایران» توی خیابان با یکی دهان به دهان شده و طرف چاقوکشیده و آقای قویترین به رحمت الهی پیوسته. یک جای دیگری هم خواندم که بازیگر شخصیت «علی کوچولو» در صف انتظار پناهندگی و اقامت در یک کشور اروپایی وضعیت ناجوری دارد.
بدون شک این دو بدبخت را کارخانهی بادکنکسازی به این حال و روز کشانده. اگر قدرت بزرگنمایی تیوی نبود من و شما کجا خبر از قویترینها داشتیم؟ و قویترینها کجا به فکر به رخ کشیدن زور بازویشان بودند و سَر خود را سَوای مردمان در فراز میدیدند؟ چه شد که علی کوچولو به این فکر افتاد که هنرمند است و فرهیخته و از مابهتران؟ پسر بچهی پنج-شش ساله کجا قدرت انتخاب دارد؟ چه کسی او را از فرش به عرش برکشید؟
متأسفانه کارخانهی بادکنکسازی اینها و امثال اینها را از میان خیل بیشمار شیفتگان شهرت و صورت برمیگزیند و با حال و روز زار و نزار دفن میکند.
باشد که از عبرتگیرندگان باشیم.
ولی ظاهرش صحیح نیست به نظرم استاد!