- ۰ نظر
- سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶
شب جمعه حاجی ابراهیم از یزد زنگ میزند که فردا میآیم تهران و مشتاق دیدارم. دو سال پیش که برای گرفتن مدرک کارشناسی رفته بودم دانشگاه یک نصفه روز با محبت و بیمنت دنبال کارم بود و من را از راهآهن سوار کرد و برد و چرخاند و آورد. حالا باید تلافی کنم. قرار میشود وقتی رسید خبرم کند.
تا عصری خبری نمیشود. ظاهراً از راهآهن ناهار رفته منزل یکی از دوستانش و تازه ساعت چهار تماس میگیرد که سوار مترو هستم. صادقیه قرار میگذاریم و حدود پنج پیدایش میکنم. آقای مهندس نابغه و فروتن ما کار برنامهنویسی و طراحی وب و ... را کنار گذاشته و در سی و چند سالگی شده کارمند بانک! پشت باجه مینشیند و پول میشمارد! حالا هم دورهی آموزشی دارند تهران و آمده که فردا سر وقت حاضر باشد.
بانک برایشان در هتل المپیک اتاق گرفته. من بیخبر از فوتبال، حاجی ابراهیم بیخبر تر از من، حدود پنج و نیم که از بزرگراه کرج میپیچیم توی خیابان غربی ورزشگاه آزادی جماعت سرخ پوش، پیاده و سواره مسیر را مسدود کردهاند. تازه دوزاریمان میافتد که ای دل غافل افتتاحیهی لیگ است و بد موقعی برای اقامت در هتل المپیک انتخاب کردهایم. با هر زحمتی هست از کنار جماعت سر تا پا قرمز راهی پیدا میکنم و از جلوی ورزشگاه میگذریم. به نگهبان پارکینگ هتل وانمود میکنم که رانندهی شخصیت مهمی هستم که مهمان بانک هستند در هتل و بندهی خدا کلی احترام میگذارد و راهمان میدهد و جلوی فوارههای در ورودی هتل پارک میکنم. بدم نمیآید تا اینجا که آمدهام سری به داخل بزنم و به بهانهی مشایعت حاجی ابراهیم معماری داخلی این بنای عصر پهلوی با قدمت چهل ساله را ببینم. فضای جلوی پیشخوان پذیرش شلوغ است و عدهی زیادی مشغول عبور و خارج شدن از هتل هستند. اول توجهی نمیکنم. اما به نظرم میآید که اعضای یک تیم ورزشی باشند. یکی دو تایشان که از کنارم میگذرند به آرم لباسشان دقیق میشوم: «پرسپولیس» خدای من! شوت بودن هم حدی دارد.
با حاجی ابراهیم از لابلای کریم باقری و محمود خوردبین و برانکو ایوانکویچ راهی باز میکنیم و خودمان را به پذیرش میرسانیم. چندتایی از مهمانان هتل دارند عکس یادگاری میگیرند با فوتبالیستها و بیتوجهی من و حاجی ابراهیم به این لحظه، موقعیت خندهداری ایجاد کرده. حتم دارم آن جماعتی که خیابان غربی را بند آورده بودند در خواب هم نمیدیدند که چنین موقعیت شیک و تمیزی برای همپیالگی با قرمزها تا آخر عمر نصیبشان شود. حالا ما داریم دربارهی حکم نماز مسافر در سفر کاری حرف میزنیم. شرایطمان هیچ فرقی با یک دهه پیش ندارد. تابستان هشتاد و یک در هتل طیبهی مدینه که همهی همسفران دنبال خرید و تماشای ماهواره و ... بودند، من و حاجی ابراهیم توی اتاق از هدف زندگی حرف میزدیم و سیب گاز میزدیم. خدا عاقبتمان را ختم بخیر کند. آمین.
کورش باقری سرمربی سابق تیم ملی وزنه برداری ایران و دارنده مدال طلا مسابقات ۲۰۰۱ قهرمانی وزنه برداری جهان و رکورد دار حرکت یک ضرب المپیک است. وی در المپیک ۲۰۱۲ لندن مربی وزنه برداران ایرانی بود؛ که با هدایت وی تیم ملی وزنه برداری ایران برای اولین بار موفق به کسب ۴ مدال طلا، نقره و برنز شد.
پاییز سال ۹۲ او به علت یک عارضه ارثی دچار ایست قلبی شد و ۴۸ دقیقه تقریباً مرده بود که البته زنده ماند و امروز بعد از دو سال از آن حادثه، فارس با او گفتگو کرده است:
فارس: الآن ورزش کردن که برای سلامتی شما مشکلی ندارد؟
کورش باقری: ورزش در حد نرمال مشکلی پیش نمیآورد البته این را با تجربه می گویم که ورزش حرفه ای جز ضرر هیچ کمکی به سلامتی نمیکند، مخصوصاً ورزش حرفه ای نوین. خواهشم این است که ورزشکاران ما بیشتر مراقب خود باشند.
من دیگه حرفی برای گفتن ندارم.
نقل قول مشهوری از ناپلئون هست که گفته: «مردم یک کشور به جای آب و نان، طالب غرور و افتخار هستند.»
فارغ از اینکه انتساب این قول به جناب بناپارت چقدر صحت داشته باشد، بدیهی است که این جملهی راهبردی در طول تاریخ بارها مورد استفادهی استعمارگران قرار گرفته.
من که اساساً به ذات ورزش مدرن بدبینم. شما لااقل حواستان باشد «آب نبات چوبی» در عوض «دُر غلتان» در جیبتان نگذارند.
فکر کن افتادی از دماغ یه فیل / یه بلیط دوسره داری برای برزیل
اتفاق جالبی در فضای صنعت سرگرمیسازی ایران افتاده است:
سهولت تولید و نشر محصولات رسانهای، ورود نسل جدید و جوان تولیدکنندگان محصولات رسانهای که آموزش دیده و خلاق هستند، ایجاد تمرکز در توجه به وقایع و اتفاقات سرگرمکننده با گسترش شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی، گسترش اختیاراً اجباری رسانهی همگانی تلویزیون رسمی و وابستگی ۹۰ درصدی مخاطب ایرانی به تماشای تلویزیون ملی، سرگرمیخواهی و تفریح طلبی مخاطب و دهها زمینهی دیگر مثل تهاجم فرهنگی، تفالههای طاغوت، اسلام التقاطی جمهوری اسلامی، ضرورت همبستگی ملی، جذب حداکثری، دین تلویزیونی، سکولاریسم خوشحال، ممیزی اداری و ... دست به دست هم دادهاند تا شاهد امواج خروشانی از تولیدات رسانهای با کیفیت فنی و بیمحتوای تمدنی باشیم.
می دونم اونی که تو جیبت نیست دلاره / فکر کن فکرکردن که عیب نداره
عادت ندارم از کنار ستارههای این بازار پرهیاهوی وطنم بیتفاوت عبور کنم. آثاری که تولیدکنندگان رندی دارد که خطوط قرمز رسانهی ملی را میشناسند، رگ خواب مخاطب را در دست دارند، بر فن و ابزار رسانهای خود تسلط دارند، موقعیتشناس و ابنالوقت هستند و زد و بندهای لازم و کافی را با حلقههای مافیایی رسانهی ایران انجام دادهاند.
با شوت هاشم قهرمان می شیم / آخه ما همه از نسل آرشیم
دربارهی این اثر خاص، به همهی اینها باید استعاره های اجتماعی پنهان در شعر روان و پر کنایهاش را افزود و تولیدکنندگانش را جدی گرفت:
ایران شادی رو تو دلا می کاره / فکر کن فکر کردن که عیب نداره
هشت سال پیش که سر حال تر بودم، این یادداشت عصبانی را دربارهی تاریخ جام جهانی نوشتم.
هشت سال گذشتهاست و هیچ چیزی عوض نشده. در همین سال ۲۰۱۴ بوکو حرام در «نیجریه» دختران دانش آموز را به جرم تحصیل گروگان میگیرد و به عنوان برده میفروشد و هنوز چند سال یک بار در «بوسنی» گورهای دسته جمعی از جنایات صربها پیدا میشود. من با این مستضعفان مفلوک همکیش چه خصومتی دارم مگر؟
آرژانتین را نمیدانم. اما وقتی سی و پنج درصد مردم برزیل بخاطر فقر نمیتوانند بازیهای جام جهانی را تماشا کنند؛ یوزپلنگان ایرانی، شاهزادههای پارسی یا هر جماعت دلقک دیگری چطور میتوانند من را شاد کنند؟ من چطور میتوانم چشم بر روی خباثت امپراطوری زر و زور و تزویر ببندم و مانند مطربان و مجلسآرایان هموطنم قند توی دلم آب کنم که فلان بردهی آرژانتینی که خیلی گران و تمیز است به ما بار عام داده و میتوانیم با او عکس یادگاری بگیریم و در قاب خاطرات جام جهانی برای نسلهای دیگر با افتخار میراث بگذاریم.
به خدا جهنم داغ است.
*
پ.ن:
سید پیامک فرستاده:
به طور خیلی خیلی اتفاقی دوباره جام جهانی و دوباره جنگی دیگر!
داعش الانبار را از عرق جدا کرد. آیتالله سیستانی فتوای جهاد داد.
بر اساس تحقیقات جهانی سه عامل اصلی دستیابی به جامعه سالم عبارت است از:
- ورزش مناسب روزانه
- تغذیه مناسب و سالم
- نشاط
هر یک دلاری که برای این سه عامل هزینه شود، بیست و هفت دلار از هزینههای درمان میکاهد.
این جملات را از یک گزارش محرمانهی دولتی بین دستگاهی انتخاب کردم.
در بازیهاى جهانى تهران ۱۹۹۸ آقاى طبسى آمد پیش ما و گفت هرکس مدال طلا بگیرد، خادم حرم امام رضا (ع) می شود. در فینال، یک هیچ از حریف ترک عقب بودم. ۲۰ ثانیه مانده بود به پایان مسابقه، نگاهى به آسمان کردم و گفتم بى خیال طلا، خادمى امام رضا (ع) دارد از دستم مى رود. ناگهان داور، یک اخطار به حریف و یک امتیاز به من داد و قهرمان شدم.
نوشتم:
بازی ایران و قطر رو ندیدم.
بازی ایران و لبنان رو ندیدم.
بازی ایران و کره رو ندیدم.
بازی های ایران و صربستان رو ندیدم.
بازی های ایران و ایتالیا رو ندیدم.
احتمالا از این به بعد هم نمی بینم.
میشه یه نفر به زبون فارسی ساده و روان توضیح بده من چی رو از دست دادم؟ یا چی رو به دست نیاوردم؟
بازی ایران و قطر رو ندیدم.
بازی ایران و لبنان رو ندیدم.
بازی ایران و کره رو ندیدم.
بازی های ایران و صربستان رو ندیدم.
بازی های ایران و ایتالیا رو ندیدم.
احتمالا از این به بعد هم نمیبینم.
میشه یه نفر به زبون فارسی ساده و روان توضیح بده من چی رو از دست دادم؟ یا چی رو به دست نیاوردم؟
...یک سخنگوی خانواده سلطنتی بریتانیا گفت که کیت، عروس ولیعهد، پیش از مراسم اعطای مدال رشته پرتاب دیسک پارالمپیک "توجیه شده بود" که با مهرداد کرم زاده دارنده ایرانی مدال نقره این رشته دست ندهد.من نتیجه میگیرم که بالاخره یه حکم ساده ی رعایت محرم-نامحرم در سطح جهانی «امر به معروف و نهی از منکر» شده و جواب داده. خب یعنی اصلاً بعید نیست اگر روی برخی دیگر از احکام پافشاری کنیم بالاخره یه روزی دنیا به نفع ما کوتاه بیاد و توجیه بشه.