- ۰ نظر
- يكشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱
تکراریترین سریال پر بینندهی تلویزیونی.
دوباره کاسبی دانشمندان علوم مزخرف و دایرهالمعارفهای اطلاعات آشغال* سکه شد.
به مدت یک ماه هر شب به بهانهی جام باشگاههای فرنگستان «به درد نخور» ترین و «بی سر و ته» ترین اطلاعات و آمارهای مربوط -و نامربوط ! - به اصل و فرع و تاریخ و جغرافیای چیزی که خودش بالذات فاقد ارزش است، با شور و هیجان و اغراق و احساسات میآمیزند و به کام اسیران بیاراده و هواداران بیجیره و مواجب بردهداری نوین هزارهی سوم میریزند.
فقد استهزء بفسه: کسی که دم از ایمان بزند و دقیقهای در این هوس بگذراند.
* تعبیر «اطلاعات آشغال» از هربرت شیلر است.
امروز در خبرها آمده بود که «قویترین مرد ایران» توی خیابان با یکی دهان به دهان شده و طرف چاقوکشیده و آقای قویترین به رحمت الهی پیوسته. یک جای دیگری هم خواندم که بازیگر شخصیت «علی کوچولو» در صف انتظار پناهندگی و اقامت در یک کشور اروپایی وضعیت ناجوری دارد.
بدون شک این دو بدبخت را کارخانهی بادکنکسازی به این حال و روز کشانده. اگر قدرت بزرگنمایی تیوی نبود من و شما کجا خبر از قویترینها داشتیم؟ و قویترینها کجا به فکر به رخ کشیدن زور بازویشان بودند و سَر خود را سَوای مردمان در فراز میدیدند؟ چه شد که علی کوچولو به این فکر افتاد که هنرمند است و فرهیخته و از مابهتران؟ پسر بچهی پنج-شش ساله کجا قدرت انتخاب دارد؟ چه کسی او را از فرش به عرش برکشید؟
متأسفانه کارخانهی بادکنکسازی اینها و امثال اینها را از میان خیل بیشمار شیفتگان شهرت و صورت برمیگزیند و با حال و روز زار و نزار دفن میکند.
باشد که از عبرتگیرندگان باشیم.