- ۰ نظر
- شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
حتی اگر یک گرافیست سرخوش کانادایی هم باشی، فقط به دو چشم بینا نیاز داری که زندگی هر روز مردم فلسطین را یک «وضعیت سورئال» بدانی.
«گیدولیل» دین درست و حسابی ندارد؛ ولی آنقدر عقل و شرف دارد که کمدی خونبار صهیونیستها در سرزمین مقدس را تطهیر نکند.
بیت:
با دشمنان چشم چران، صلح من بس است
وقتی که چشمهای تو بیت المقدس است
شاهد:
وقتی که چشمت دم به دم بیت المقدس تر
بگذار من باشم فلسطینی که اشغالم
تو: [...]
من: ما هم با اون بیشعوری که با نجاست اسراییلی مشکل نداره، حرفی نداریم.
این اعتقاد۱ ما۲ است که کرانهى باخترى۳ هم مثل غزه۴ باید۵ مسلح بشود.
دست قدرت [لازم است]. کسانىکه علاقهمند به سرنوشت فلسطینند۶، اگر میتوانند کارى بکنند، کار این است: در آنجا هم باید۷ مردم را مسلح کنند.
۱- اعتقاد: عقیده، نظر، توصیه، پیشنهاد، برنامه، استراتژی، دستور، فرمان، حکم
۲- ما: من، رهبر، مرجع تقلید، فرمانده کل قوا، شیعیان، مسلمانان
۳- کرانه باختری: بخش تحت کنترل تشکیلات خودگردان سازشکار که پر از ایستگاه های بازرسی صهیونیستی و نیروهای ارتشی اسراییل است. قدس شریف در آن قرار دارد و دیوار حایل در بخشهایی از آن ساخته شده است. کرانهی باختری بخش بیخطر فلسطین برای اسراییل است که دندان آن را کشیدهاند و مردمش نهایتا سنگ پرتاب میکنند.
۴- غزه: غزه را هم محور مقاومت مسلح کرد. [ر.ک: حاج حسن واقعی]
۵- باید: دستور، فرمان، امر
۶- کسانی که علاقمند به سرنوشت فلسطینند: دولت جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، مقاومت اسلامی لبنان، حزب الله لبنان، حرکت مقاومت اسلامی، حماس، محور مقاومت، بشار اسد
۷- باید: تکرار و تأکید، دستور مهم، فوری و آنی
تو: اگر ازت بپرسند که غیر از دیدن و شنیدن اخبار غزه چه کاری میشود کرد چه جواب میدی؟
من: برای غزه فقط میشه گریه کرد.
ایران و مسئله فلسطین
بر اساس اسناد وزارت امور خارجه
(۱۸۹۷-۱۹۳۷ م / ۱۳۱۷ ش – ۱۳۱۵ ق)
علی اکبر ولایتی
تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
این کتاب جالب و خواندنی بر اساس اسناد موجود در وزارت خارجه از اواخر دوره ی قاجار و اوایل دوره پهلوی تنظیم شده است. روند برخورد وزارت امور خارجه ایران با مسئله فلسطین و اشغال تدریجی آن پیش از جنگ جهانی اول تا شروع جنگ جهانی دوم بسیار درس آموز است. برای نمونه ببینید:
رییس مجلس عالی اسلامی فلسطین، حاج امین الحسینی در ۲۰ آبان ۱۳۱۰ با عزیمت به مصر و دیدار با سفیر ایران در آن کشور چنین درخواست نمود:
از طرف دولت شاهنشاهی مقرر شود نمایندگانی برای حضور در مؤتمر [دوم که به منظور آگاهی بخشی به مسلمانان از وضعیت فلسطین تشکیل شد] اعزام و هر گاه به طور رسمی اعزام نماینده را صلاح ندانسته و تصویب نفرمایند اجازه داده شود چند نفر از رجال و علمای معروف ایران که مستقیماً به بعضی از آن ها نیز مراجعه و تقاضا نموده اند، دعوت مؤتمر [کنفرانس] را قبول و حضور به هم رسانند. (نامه مورخ ۱۳۱۰.۸.۲۲ به نمره ۱۰۹۵ سفارت ایران در مصر)
جالب است که دو نماینده ی اعزامی از طرف حکومت پهلوی اول به این کنفرانس یکی «حاج میرزا یحیی دولت آبادی» است که مذهب ازلی -شعبهای از بابیه- دارد و دیگری «سیدضیاءالدین طباطبایی» نخست وزیر سابق ایران است که بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ به دستور انگلیس در فلسطین اقامت دارد. جالبتر آنکه سیدضیاء در این اجلاس به عضویت کمیته اجرایی کنفرانس درآمد و بعدها رییس کنگره اسلامی شد!
سلام
قسمتی از اطلاعاتی که میشه رسانه ای کرد به این شرح است. متأسفانه فقط از ذهنم دارم کمک می گیرم و فعلا حوصله ی منبع معرفی کردن ندارم. امیدوارم بپذیرید:
طبق نقل تورات کنونی (آیا قابل اعتماد است؟) تپه ی موریا که مجموعه ی مرکزی شهر اورشلیم است محل مقدس بنای کاخ داود و معبد سلیمان بوده است که دوبار ساخته شده و دوبار هم تخریب شده و قرار است در آخرالزمان مسیح موعود آن را برای بارسوم بسازد و ...
مساحت معبد دوم سلیمان آنقدر بزرگ بوده که تمام تپه را در بر بگیرد و لذا برای بازسازی آن باید همه ی بناهای موجود روی تپه خراب بشود. فرقی هم بین قبه الصخره و مسجدالاقصی نیست. هر چند که در نقشه های معبد سوم محل صخره ی مقدس، قلب عبادتگاه خواهد بود.
اما آیا همه ی تپه برای همه ی ادیان به یک اندازه مقدس است؟
یهودیان از همه ی تپه به سنگ زیر قبه الصخره بیشتر عشق می ورزند چون آن را محل ذبح اسحاق علیه السلام میدانند. همچنین دیوار غربی که به نقلی تنها باقی ماندهی معبد سلیمان است معروف به دیوار ندبه می باشد که جدی ترین محل دعا خواندن یهویدیان است. هر چند که برای تجدید بنای معبد سلیمان به همه ی تپه نیاز دارند.
در مورد مسیحیان می دانیم که مطلقاً اتفاقی مربوط به حضرت عیسی روی تپه نیافتاده است. مگر همان روایات عهد قدیم که امروز اکثر مسیحیان به آن باور دارند. و لذا مسیحیان به طور مستقل احترامی برای تپه قایل نیستند. بناهای مقدس آنان (چند کلیسا) در اطراف تپه واقع شده است.
شاهد این ادعا این که مسیحیان در دوره ی تسلط بر اورشلیم و قبل از فتح اسلامی برای تحقیر یهودیان صخره را تبدیل به زباله دانی شهر کرده بودند!
در این میان نظر عامه ی مسلمین (اهل سنت) جالب است. آنان بنا بر روایات خود صخره را محل عروج پیامبر می دانند و دیوار ندبه را محلی که پیامبر براق را به آن بسته است. لذا در دوره ی اموی (و به قولی به دستور خلیفه دوم) بر روی صخره بنایی ساخته شد که اکنون به نام قبه الصخره می شناسیم. مطمئن باشید که برای تجدید بنای هیکل سلیمان قبه الصخره نیز تخریب خواهد شد.
اما مسجد الاقصی کجاست و قبله ی اول مسلمین کدام است؟
بنا بر اجماع نظر مفسران در زمان نزول آیات قرآن و معراج پیامبر هیچ گونه عبادتگاهی روی تپه مقدس وجود نداشته است. لذا سمت قبله و معراج گاه پیامبر (بر فرض درست بودن روایات) صرفاً تپه ی مقدس و فراتر از آن شهر بیت المقدس بوده است.
بعدها به نشانهی احترام به این ماجرای تاریخی روی تپه چند عبادتگاه ساخته می شود که مهمترین آن ها همین مسجد الاقصی فعلی ست که گنبد سبز دارد.
در قرن اخیر و بعد از تجاوز صهیونیست ها به فلسطین، مسجدالاقصی به عنوان محل تجمع مسلمانان چندین بار مورد تعرض قرار می گیرد و یک بار آتش زده می شود. (نماز جمعه شهر قدس در مسجد الاقصی و حیاط این مسجد که طبیعتا اطراف قبه الصخره است برگزار می شود.)
همچنین حفاری های صهیونیستها در جستجوی بقایای معبد سلیمان و همچنین ساختن نمازخانه های زیرزمینی در زیر دیوار ندبه و مسجدالاقصی جریان دارد و موجب تهدید استحکام این بنا شده است.
امروز برای عامه ی مسلمین کل شهر بیت المقدس و تپه ی موریا و قبه الصخره و مسجدالاقصی مقدس است و قرنها حضور مسلمین در شهر و تردد زائران این بناهای مقدس در قرون اولیه اسلامی نشاندهنده این امر است.
هر چند فارغ از بحث های تاریخی، قبه الصخره (درست یا غلط) به عنوان نماد فلسطین در دنیا شناخته می شود و نماد بصری مقاومت فلسطین و اتحاد جهانیان بر ضد صهیونیسم است.