پاکی
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
دوازده سال است با حمید رفیقم؛ و رفاقتمان -در سالهای دور از خانه- از نوشتن و خواندن شروع شد و با خواندن و نوشتن ادامه پیدا کرد. رابطهای دو طرفه که هر دو در آن منتفع میشدیم. بعد از دانشگاه اما فعالیت من در این شرکت دو نفره تبدیل شد به نوشتن و نخواندن؛ یعنی فقط من مینوشتم و او میخواند و طبیعتاً من سود میرساندم و او سود میبرد!
حالا آقای چاق، حمید مهاجر عزیز، با عبور از بحران سی سالگی، وبلاگ باز کرده است؛ هر چند که احتمال میدهم مثل همهی کارهای دیگرش فصلی و موقتی و دیم باشد؛ اما رسوا کردنش برای گرفتن انتقام این سالها که هیچ نمینوشت و فقط میخواند غنیمت است.