صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صاد» ثبت شده است

امروز، اول ربیع المولود هزار و چهارصد و سی و دو، صاد یک ساله شده است. بیش از دویست و نود برگ از سررسید سال گذشته ام را سیاه کرده ام و الان وقت محاسبه است:
چه از دست داده ام؟ زمانی طلایی، آرامش خاطر، مقداری پول و اعتبار و آبرو.
چه به دست آورده ام؟ دلم را به تعقیب کنندگان و اشتراک گذارندگان گودری خوش نمی کنم. بازدید مستقیم متوسط روزانه بیست نفر و میانگین تعداد پیام در هر مطلب یک و نیم. همین؟
اولین سررسید دیجیتال من واقعاً به چه دردی خورده؟ چه فایده ای برای خودم یا دیگران داشته؟ چه غمی از چه دلی یا چه باری از چه دوشی برداشته؟ چه غباری از چه چهره ای تکانده؟
واقعاً چه به دست آورده ام؟

# وبلاگ

# صاد

  • :: بداهه

به اصرار «سَر ویراستار» محترم شبکه، جهت بهره برداری هر چه بهتر و بیشتر از گندم ری، فرم ثبت اطلاعات نویسنده در بانک مشاغلِ فلان را پر کردم. یک روزِ کامل مشغول جمع آوری فهرست نوشته های به دردبخورم در این سال ها بودم. چند نکته ی جالب جهت عبرت آیندگان:
1- کلاً قدیم ترها فعالیت مکتوب بیشتر می کردم. هر چه جلو می آییم کارهای شفاهی جای کارهای کتبی را می گیرد. اسم این چیه؟ تنبلی یا خوردن کفگیر به ته دیگ!
2- قابل عرض ترین نوشته هایم، نوشته هایی است که عمدتاً بدون دغدغه ی درونی و به سفارش یک عامل بیرونی نوشته شده. از عوامل بیرونی غفلت نکنید!
3- قابل افتخارترین کارم به سفارش حاجی در طول یک مأموریت خطرناک تولید شده؛ فلذا تشکر می شود.
3- در سال ۱۳۸۹ فقط یک نوشته ی قابل ارایه به مقامات مسئول وجود دارد!
4- شغل شریف وبلاگ نویسی و گودرخوانی به هیچ وجه در سابقه ی ادبی و نویسندگیِ آدم حساب نمی شود! اصلاً خجالت می کشی راجع بهش با مقامات مسئول حرف بزنی!
5- ایضاً گپ و گعده های عصرهای پنجشنبه و ارایه ی سمینار حضوری و مشاوره ی تلفنی و ...
6- چه چیزهای بیخودی وجود دارد که بالاخره یک روزی به درد می خورد!

# اداره

# صاد

# نوشتن

  • :: بداهه
هر روز
این جا را -سر رسیدم را-
می بینی
می خوانی
و من هر روز
مضطرب
که چه بگویم که نرنجی؟
که چه بگویم که بدانی
                             به یادت هستم

# صاد

# برادر

  • ۱ نظر
  • شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۹
  • :: پریشان
از نظر من کسی احمق است که به تبعات کار خودش چه جدی و چه شوخی فکر نمی کند.
همچنین کسی است که وبلاگ می نویسد؛ اما فکر می کند دارد سر رسید خصوصی می نویسد و تبعات رسانه ای کردن حرفش را نمی فهمد و نمی پذیرد.
البته برای این که کسی کار احمقانه ای بکند، لازم نیست تام و تمام احمق باشد.

# صاد

  • :: بداهه

هیچ وقت نتونستم با شیکم پُر یه چیزی بنویسم.

# صاد

  • ۳ نظر
  • چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: نغز
آدم باید با خوانندگان سر رسید دیجیتالی‌اش چه کند؟
محبت دارند؛ دنبال می‌کنند؛ ابراز ارادت می کنند؛ سؤال دارند؛ مشورت می خواهند و ...
سعی می‌کنم در همان بخش نظرها جواب بدهم.
اما شما بفرمایید وقتی پیام خصوصی می‌گذارند، من چطور باید جوابشان را بدهم؟!
*
یا حرف خصوصی نزنید و یا این‌جا انتظار جواب نداشته باشید که تکنولوژی شرمنده‌ی شما می‌شود!

باتشکر - مدیریت کافه!

# صاد

  • ۵ نظر
  • شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹
  • :: بداهه
تو: میگم که این صاد چرا اینقدر دخترونه است؟
من: مرج البحرین یلتقیان / بینهما برزخ لایبقیان
تو: خوب نتونستم مچ کنم... راهنمایی کنید
من: صاد مرز بین کودکی و مردانگی است. مثل دو رودخانه، دو دریا...

# صاد

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۵ فروردين ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو: 1707 خیلی برام آشناست. حوصله ی فکر کردن ندارم. هرچه سریع تر بگو کجا شنیدم...
من: مگه تو نرفتی جهادی؟ کار وبلاگ را به اهلش واگذار و بیلت را بزن!
تو: کاری به وبلاگ ندارم. فقط این عدد برام آشناست. ؟
من: این طبیعیه! برای یه ریاضیدان همه ی عددها یه جوری آشناست!
تو: خیلی آدم فلانی هستی. امیرحسین سلام میرسونه.

# صاد

  • ۰ نظر
  • جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸
  • :: پیامک


پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد...

# صاد

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۸
  • :: بداهه
  • :: بیت
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون