یحیی
پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶
آنهایی که پارو نمیزنند، و حتی استخاره هم نمیکنند، منتظر رؤیت نشانههای الهی میمانند. نشانههای الهی، مثل چراغهای چشمکزن وسط خیابان، در دیدرس همه هستند اما به چشم خیلیها نمیآیند.
از جلسهی بازخوانی اساسنامه که بیرون میآییم -در مکانی که قرار نبود باشیم و با یک ساعت تأخیر- داریم خداحافظی میکنیم که حاجی سر میرسد؛ مرتبطترین آدم با موضوع جلسه در مکانی و زمانی که ما نباید آنجا باشیم، پیدایش میشود؛ یک سلام و علیک کوتاه، معرفی مختصر و همین.
آدم باید کور باشد که این چشمکهای الهی را نبیند؛ حالا گیرم که دفتر آبی نباشد و ماشین آبی باشد؛ زیر پله نباشد و طبقه دوم باشد؛ شرق تهران نباشد و غرب تهران باشد؛ هشتاد و سه نباشد و نود و شش باشد.
بلد نیست